به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از عصرهامون، 15 رجب سالروز وفات حضرت زینب کبری (س)، سومین فرزند امیرمومنان حضرت علی (ع) و ام ابیها حضرت فاطمه (س)، پیام آور کربلا، الگوی شکیبایی و تقوا، عابده آل علی (ع) و عقیله بنی هاشم است.

کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى که از ایشان روایت شده، قوی ترین دلیل بر کمال، فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار است.

آزاده ای که هیچگاه از بند و زنجیر نهراسید و همواره در مسیر حق و حقیقت ثابت قدم بود؛ وی پس از گذشت حدود 18 ماه از شهادت برادر بزرگوارش امام حسین (ع)، در دمشق چشم از جهان فروبست.

گرچه مقبره مبارک شان در کشور سوریه و شهر دمشق واقع است، اما جاذبه مغناطیس زینبی هر عاشق و دلداده ای را تحت تاثیر خود قرار می دهد.

عاشقانی که با سپر کردن سینه هایشان در مسیر تیر خصم دشمن، اجازه کم شدن خشتی از حریم ملکوتی ایشان را نداده و عاشقانه بهر معشوق خود جان می دهند.

محسن خزایی، اولین شهید خبرنگار مدافع حرم از سیستان و بلوچستان در سوریه حین تهیه گزارش از منطقه عملیاتی حلب، در اثر اصابت ترکش ناشی از انفجار خمپاره به ناحیه سر، به آرزویش دیرنه اش رسید و به جرگه شهیدان مدافع حرم پیوست.

مریم رخشانی، همسر شهید در گفتگو با خبرنگار عصرهامون از فضایل اخلاقی، اعتقادات و ارادت این شهید به حضرت زینب (س) می گوید.  
  وی شهید خزایی را شخصیتی مومن، مقید، ولایتی و در کار دقیق و کوشا توصیف کرد و گفت: عشق و ارادت محسن به ائمه اطهار و علاقه اش برای شرکت در مراسمات مذهبی قابل توصیف نبود.

وی ادامه داد: همین امر باعث شد تا ایشان در آخرین سفرش به شوق شرکت در مراسم احیاء به زاهدان بیاید.
  وی با بیان اینکه شهید تمام تلاش خود را می کرد تا به هر صورتی شده کارش را درست انجام دهد، تصریح کرد: همیشه می گفت زندگی ما برای اسلام است و باید تمام تلاشمان را به خاطر دین و اسلام بکنیم. همسر شهید خزایی اظهار کرد: سال 90 بود که به قصد زیارت راهی سوریه شد؛ پس از بازگشت به من گفت تمایل دارد در سوریه کار کند و در کنار حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) باشد؛ من هم وقتی اشتیاق ایشان را دیدم مخالفتی نکردم.
 
  وی در خصوص آخرین تماس شهید گفت: یک روز جمعه بود که تماس گرفت و گفت صداها را می شنوی؟ صدای توپ و تانک و اقتدار اسلام است؛ ببینید نیروهای ما چگونه دارند مبارزه می کنند. خیلی شاد بود گفت خواستم شما هم در شادی من سهیم باشید. گفتم مراقب خودت باش که خندید و گفت بادمجان بم آفت ندارد.
  رخشانی در خصوص نحوه اطلاع از شهادت همسرش اذعان کرد: روزی برای درمان به مطب دکتر رفته بودم که یکی از دوستان تماس گرفتند و بنده قادر به پاسخگویی نبودم؛ بعد از اینکه از مطب خارج شدم و با ایشان تماس گرفتم گفتند اخبار را دیدید که گفتم نه، بیرونم و تلویزیون در دسترسم نیست. گفت خبر شهادت محسن را گفته، صحت دارد؟ سریع خود را به منزل رساندم و تماس گرفتم، اصلا باورم نمی شد خوش به حالش به درجه رفیع شهادت رسید.
  وی ادامه داد: هر وقت تلفنی با وی صحبت می کردیم و از دلتنگی دخترم براش می گفتم جواب می داد، ان شالله خدا به شما توان بدهد؛ بچه هایم را زینبی بپروران، من هم اسلام که پیروز شود برمی گردم.