ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 18727
  • ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲:۰۵
  • 98 بازدید
  • ارسال توسط :
از درآمد روزهای یکشنبه تا وصال محبوب

از درآمد روزهای یکشنبه تا وصال محبوب

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، در قسمت‌های گذشته گزارش زندگی شهید مرتضی عطایی، فرمانده ایرانی لشکر فاطمیون به نحوه ازدواج ایشان و تصمیم شهید عطایی برای رفتن به سوریه اشاره کرده‌ایم در این قسمت، بعد دیگری از زندگی ایشان را از زبان مریم جرجانی، همسر شهید […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، در قسمت‌های گذشته گزارش زندگی شهید مرتضی عطایی، فرمانده ایرانی لشکر فاطمیون به نحوه ازدواج ایشان و تصمیم شهید عطایی برای رفتن به سوریه اشاره کرده‌ایم در این قسمت، بعد دیگری از زندگی ایشان را از زبان مریم جرجانی، همسر شهید می‌خوانیم.همسر شهید عطایی با اشاره به اینکه آقامرتضی سال 1391 و قبل از ماجرای سوریه، وصیت کرده بود که ثواب چله زیارت عاشورا، نماز زیارت و زیارت کربلا(ع) را به همه کسانی که در تشییع جنازه‌ام شرکت می‌‌کنند هدیه می‌‌کنم، عنوان کرد: وی همیشه پیش از رفتن به کربلا چله زیارت عاشورا می‌‌گرفت و سه روز قبل از رفتن، روزه بود و در کربلا با کفش راه نمی‌رفت چون می‌‌گفت خاک کربلا حرمت دارد.همسری که واسطه دریافت حاجت از خدا بودوی با اشاره به اعتقاد شهید عطایی به نذر، اظهار کرد: از وقتی که ازدواج کردیم، هر برنامه‌ مهمی که انجام می‌داد به من می‌گفت نذر کن، یک بار هم قرار بود نذر کنم به آقا مرتضی گفتم تا اربعین که کارت درست شد شله زرد می‌پزم و بین مردم توزیع می‌کنم، کارش که درست شد نذرم را دادم.جرجانی با اشاره به اینکه شهید عطایی خادم حرم امام رضا(ع) بود و هر هشت روز یک بار در بخش بازرسی حرم مطهر رضوی خدمت می‌‌‌کرد، تصریح کرد: وقتی می‌‌خواست به حرم برود حال و هوایش فرق می‌‌‌کرد. اولین کشیک حرمش شب تولد پیامبر(ص) بود.همسر شهید عطایی با بیان اینکه شهید توجه بسیاری به خانواده داشت، بیان کرد: ما زندگی‌مان را از صفر شروع کردیم، زندگی خوبی داشتیم و با هم خوش بودیم، مسافرت هم خیلی می‌‌رفتیم و بدون اینکه از قبل تصمیم‌گیری کنیم سفرمان را شروع می‌‌کردیم.وی از خاطره هشت سفر کربلا با همسرشهید خود گفت و ادامه داد: سفرهای زیارتی را خیلی دوست داشتیم با اینکه ابتدای زندگی چیزی نداشتیم، آقامرتضی نیز در کار تأسیسات بود شغلی که از پدرش به ارث برده بود اما می‌‌گفت درآمد روزهای یکشنبه را برای سفرهای زیارتی کنار می‌‌گذارم و جالب بود که می‌‌گفت من روزهای دیگر کار می‌‌کنم اما درآمدش را یکشنبه به من می‌‌دهند.خانواده دوست بودن شهید عطائیجرجانی تصریح کرد: همیشه دوست و آشنا را خبر می‌‌کردیم و در سفرهای کربلا با خودمان می‌‌بردیم و آقامرتضی کارهای سفر همه را انجام می‌داد و ما را به مناطق مختلف عراق مثل طاق کسری، مزار سلمان فارسی و … می‌برد.شرم از سیدالشهدا(ع) در روز قیامتوی در ادامه به بیان خاطرات حج خود و همسرش پرداخت و اظهار کرد: اولین بار که دو نفری به حج رفتیم یکی از دغدغه‌هایم این بود که آیا آقامرتضی هم حوصله دارد اعمال مختلف حج را با هم انجام دهیم یا نه؛ چون اولین سفر حجی که رفته بودم با پدر و مادرم بود.جرجانی ادامه گفته‌های خود را این چنین، بیان کرد: ما زیاد به طواف می‌رفتیم اذان صبح می‌‌‌رفتیم و موقع نماز برمی‌گشتیم؛ برای آقامرتضی گرما و سرما مهم نبود. بعد ناهار هم ساعت یک‌ و نیم می‌‌‌گفت به طواف برویم، دوباره می‌‌‌رفتیم و طواف‌های لازم را انجام می‌‌‌دادیم و در مسیر هتل تا مسجدالنبی(ص) هم با هم حرف نمی‌زدیم و چهار هزار بار سوره کوثر هم که باید خوانده شود را می‌‌‌خواندیم.همسر شهید عطایی از حال و هوای همسر خود در روزهای حجشان گفت و ادامه داد: آقا مرتضی در حج حالت روحانی داشت؛ گوشی‌اش را به دستگاه وصل می‌‌‌کرد و مداحی پخش می‌‌‌کرد؛ زمانی هم که دستگاه خراب بود یا گوشی شارژ نداشت هم خودش می‌‌‌خواند، یادم هست در راه مسجد شجره آقامرتضی با لباس احرامش روی پله نشسته بود و روضه و مداحی می‌‌‌خواند.وی با ابراز این مطلب که می‌دانستم آقامرتضی این بار به منطقه برود شهید می‌شود، اظهار کرد: می‌دانستم این بار برنمی‌گردد و حتی دو روز قبل از رفتنش هم به او گفتم: آقامرتضی این بار رفتی، دیگر از دستم رفته‌ای، که پاسخ داد: «خانم؛ روز قیامت شود از دیدن روی امام حسین(ع) خجالت می‌کشم».جرجانی با اشاره به روزهای آخر رفتن همسرش، عنوان کرد: بار آخر دو و سه ماه طول کشید تا دوباره به سوریه رفت، چندباری قبل رفتن تشنج کرد، همان‌روزها آهنگی به نام «دوست شهید من» را پخش می‌کرد و هم‌صدا با آن می‌خواند و گریه می‌کرد، «دیگه حاجتم روا نمیشه» من هم همیشه با خودم می‌گفتم اونی که حاجتش روا نیمشه من هستم.وی اضافه کرد: بعد از شنیدن خبر شهادت آقامرتضی، او را به خدا سپردم و رفتم مغازه تا ببینم وصیت‌نامه‌ای نوشته یا نه که وصیت‌نامه‌ای از او که در سال 1391 و پیش از اتفاقات سوریه نوشته بود را پیدا کردم.در بخش دیگری از این گفت‌گو وقتی از همسر شهید می‌‌پرسیم آیا شهید کار ناتمامی هم داشته که وقت بازگشت آن را به اتمام برساند، افزود: خیلی مادی نبود به همین خاطر نیز کار بر زمین مانده‌ نداشت و تنها کار ناتمامش این بود که دوباره به سوریه برود.همسر شهید با ابراز این مطلب که هم‌اکنون نیز حضور همسرش را احساس می‌‌کند، بیان کرد: آقا مرتضی اکنون بیشتر از قبل در کنارمان هست چراکه آن زمان نگران حالش بودم که به شهادت نرسد اما حالا مطمئنم که در آرامش به سر می‌برد و در کنارمان حضور دارد.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.