ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 18922
  • ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۶:۵۱
  • 87 بازدید
  • ارسال توسط :
دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران؛ از تسخیر لانه جاسوسی و جنگ در افغانستان تا شهادت در سوسنگرد

دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران؛ از تسخیر لانه جاسوسی و جنگ در افغانستان تا شهادت در سوسنگرد

اخبار دانشگاهی را از «کانال اخبار دانشگاهی SNN.ir» دنبال کنید   به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، شهید علی اکبر پیرویان در تاریخ ۱۳۳۸ در شهرستان كازرون به دنیا آمد، تحصیلاتش را تا دوره راهنمایی در نورآباد و دبیرستان را در كازرون گذراند. از همان كودكی […]

اخبار دانشگاهی را از «کانال اخبار دانشگاهی SNN.ir» دنبال کنید

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، شهید علی اکبر پیرویان در تاریخ ۱۳۳۸ در شهرستان كازرون به دنیا آمد، تحصیلاتش را تا دوره راهنمایی در نورآباد و دبیرستان را در كازرون گذراند. از همان كودكی عشق به خداوند در فطرت و سرشتش بود، از سال ۵۲ شروع به فعالیت سیاسی مذهبی از طریق روزنامه دیواری كرد. در  سال ۵۵ هنگام تحصیل در كازرون با فرستادن كتابها و نشریات و اعلامیه‌های ضدرژیم برای دوستان خود به فعالیتش ادامه داد. در ۲۴ اسفند ۵۶ در سالروز تولد رضاشاه كه جشن گرفته بودند او مشغول تخریب مراسم چراغانی و پخش اعلامیه امام خمینی پرداخت كه هنگام سوزاندن عكس شاه جلو مدرسه حكمت مورد تعقیب مأموران قرار گرفته و در اثر تیراندازی مأموران بازوی چپ او مورد اصابت قرار می‌گیرد و پس از دستگیری درحالیكه مجروح بود مورد شكنچه قرار می‌گیرد كه در اثر خونریزی زیاد دچار اغماء می‌شود؛ او را به بیمارستان منتقل می‌كنند. پس از دو روز بازداشت بدون اینكه اجازه ملاقات داشته باشد او را به دادگستری می‌برند كه با ضمانت پدرش آزاد می‌گردد. در سال ۵۷ موفق به اخذ دیپلم شد.

 

شهید علی اکبرپیروی پس از اینکه دیپلم گرفت، می‌خواست درکنکور شرکت کند، گفت: می خواهم رشته پزشکی را انتخاب کنم و اگر نتوانم در این رشته به نتیجه برسم مهندسی می‌خوانم که دست کم با سنگ و سیمان تجارت کنم نه با جان آدم ها.

 

پدر حیرت زده به او نگاه کرد و گفت این چه نوعش است دیگر، همه عاشق این رشته هستند ولی تو داری آن را سبک سنگین می‌کنی، در نهایت گفت شما نگران نباشید با دعای خیر شما رشته پزشکی را می‌خوانم مادرش گفت فکرهایت را کرده‌ای، باید برای قبول شدن در رشته پزشکی خیلی زحمت بکشی اما جواب داد شما نگران نباشید اگر مصلحت باشد قبول می‌شوم.

 

بعد از امتحان کنکورش مادر به عنوان اولین نفر از او پرسید امتحان چه طور بود؛ خندید و گفت لابد الان منتظر هستی که بگویم شکر خدا زحمتم را کشیده ام مابقی دست خداست و توکل بر او. بعد از این حرف ها گفت شکر خدا عالی بود انگار طراح سوالات کنکور می‌دانست که من چه چیزهایی را خوانده ام. سرانجام توانست در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شود عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران شد و در تسخیر لانه جاسوسی نقش فعالی را ایفا کرد. در این مدت به سپاه پاسداران رفت و با عده‌ای از برادران پاسدار راهی افغانستان شده تا با دشمنان آنان بجنگد و چند ماهی در آنجا سپری کرد.

 

در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دلیل فعالیت زیاد و نقش مهمی که ایفا کرد، تصمیم گرفتند برایش محافظ بگذارند که وقتی فهمید خندید و گفت: شما نگران من نباشید دشمن به دنبال شاه کلید است بروید از کسانی محافظت کنید که خلاء آنها به ما آسیب می‌رساند.

 

بعد از برگشت از افغانستان به سمت مسئول و مربی آموزش بسیج كازرون منصوب می‌شود و در كازرون شروع به فعالیت می‌كند كه می‌توان او را به عنوان مؤسس بسیج در كازرون دانست كسانیكه دوران آموزشی را با او گذرانده‌اند با روحیات، اخلاق، برخورد و متانت او آشنایی كافی دارند. تا شروع جنگ تحمیلی دائم در فعالیت و جنب و جوش بود تا افراد واجدالشرایط را سریع‌تر آموزش دهد تا اینكه جنگ تحمیلی شروع و به عنوان اولین فرمانده نیروهای بسیجی راهی منطقه جنوب شده و در هویزه مستقر گردید نیروهایی كه همراه با او بودند با تجهیزات خارج از رده از قبیل ام‌یك، برنو، بازوكا… مسلح بودند. در مدت استقرار در هویزه با فعالیتی كه داشت از مردم آن منطقه اسلحه‌های غارت شده (ژاندارمری سابق) را گرفته و به مرور یكایك بچه‌ها را تجهیز كرد تا اینكه خبر محاصره سوسنگرد می‌رسد و او بچه‌ها را نیمه شب از هویزه به سوسنگرد برده و پشت خاكریزها مستقر می‌كند و صبح ۲۴/۸/۵۹ جنگ با دشمن، با نیروی ایمان شروع می‌شود و آن روز شهید پیرویان با تمام وجود پیشاپیش نیروها می‌جنگید یگان رزم برای او مهم نبود، كه به وسیله گلوله مستقیم تانك دشمن در تاریخ ۲۸ آبان ۵۹ در سوسنگرد به شهادت رسید. 

 

مسئول محور سوسنگرد نیروهای ژاندارمری عقب کشیده بودند و آرپی­جی و مهمات بچه­ ها داشت تمام می­‌شد. علاوه بر این­ها ضعف و گرسنگی و شهادت دوستانش رمق جنگیدن را از  آن­ها گرفته بود. هر بارکه صدای بلند اکبر را می­شنیدند جان می­گرفتند. اکبر بلند فریاد می­زد «شلیک کنید. با هر چه دارید برای شرف و حیثیت خودتون بجنگید»

 

 

دیدگاه‌ها و خط فكری اكبر از لابلای نامه‌هاو وصیت‌نامه اش:

 

صراط مستقیم راه امام است و دیگران بر باطلند.

 

باید روحانیون شهرستانها نیز خودشان را اصلاح كنند چرا كه اگر یك فرد غیر روحانی عمدتاً هم كار خلاف بكند هیچ در چشم مردم جلوه ندارد اما یك روحانی، یك كار خلاف بكند بزرگ می‌شود.

 

به هرحال باید با كفر از هر نوعی و در هر زمانی و در هر جبهه‌ای جنگید. چه آمریكا باشد، چه روسیه چه چین باشد. چه ژاپن و چه ضدانقلاب داخلی…

 

مرگ تحول است از یك زندگی به زندگی دیگر.

 

اگرچه وقتی اوضاع مملكت و دنیا این چنین بهم ریخته است و گرسنگان در گوشه‌ای و ثروتمندان در گوشه دیگر نمی‌توان آرام بود و شاد زیست چنانچه امام علی(ع) می‌فرماید حداوند از آنانكه می‌فهمند قول گرفته كه در برابر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام ننشینند.

 

هیچ‌وقت نمی‌توان و نباید یك فرد اگر متقی است بگوید من كاری را كه باید انجام دهم، به انجام رسانده ام و دیگر چیزی به من مربوط نیست و فخر فروشی كند، بلكه همانند علی(ع) باشد كه همیشه می‌نالید «آه از راه دراز و توشة كم»

 

البته یك فرمول است كه می‌گوید: (۱=واقعیت×ادعا!  =واقعیت) یعنی هركس كه ادعایش بیشتر باشد چیزی درش نیست و حالا موضوع اینها شده مرتب كارگر، كارگر می‌كنند و داس و چكش به در و دیوار می‌كشند.

 

وقتی كه منطق كور می‌شود، زور حاكم می‌شود البته در مورد كسانی كه منطق را قبول ندارند و می‌خواهند حتماً حرف خودشان را به كرسی بنشانند. (مجاهدین)

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.