ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 20945
  • ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۴:۵۳
  • 91 بازدید
  • ارسال توسط :
جوانانی که مانع حضور گروهک های ضدانقلاب در روستای دولاب شدند

جوانانی که مانع حضور گروهک های ضدانقلاب در روستای دولاب شدند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پیشمرگ روح الله، پیشمرگ مسلمان کرد شهید محمد رئوف قاسم حسنی فرزند محمد رحیم در سومین روز از دیماه سال 1329 در روستای دولاب از توابع شهرستان سنندج در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پیشمرگ روح الله، پیشمرگ مسلمان کرد شهید محمد رئوف قاسم حسنی فرزند محمد رحیم در سومین روز از دیماه سال 1329 در روستای دولاب از توابع شهرستان سنندج در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. فقر مالی حاکم بر خانواده و فقدان امکانات آموزشی در روستا باعث شد محمد رئوف از تحصیل علم و دانش محروم بماند. محمد رئوف از کودکی با سختی و مشقت کار کردن انس و الفت گرفت و در کنار پدر به کار کشاورزی و باغداری مشغول شد.

 

محمد رئوف دارای روح بزرگی بود و به دلیل داشتن ایمان و اعتقادی که به نصرت و یاری پروردگارش داشت، هیچگاه مشکلات نتوانست بر روح بزرگش غلبه کند. دیانت، پاکدامنی و حسن سلوک محمد رئوف از او شخصیتی مورد اعتماد و مورد احترام مردم زادگاهش ساخته بود.

 

محمد رئوف از همان بدو خیزش عمومی ملت مسلمان ایران علیه حکومت ستم شاهی به سلک عاشقان طریقت حضرت روح الله (ره) درآمد. محمد رئوف امام خمینی(ره) را به عنوان منجی بشریت در قرن حاضر می شناخت.

 

زمانی که گروهک های ضد انقلاب  سایه شوم خود را بر کردستان افکندند، محمد رئوف همچون دیگر متدینین دیارش در برابر فساد، فحشا و ظلم و جنایت آنان ایستاد. زمانی که مردان دولابی با هم سوگند یاد کردند مانع حضور ضد انقلاب در روستایشان شوند، محمد رئوف نیز در این پیمان مشارکت داشت و همراه و همگام با آنان سلاح دفاع از شرافت و ناموس را به دست گرفت و در غربتی به غریبی روزهای سیاه کردستان به دفاع از انقلاب اسلامی پرداخت.

 

این مرد خدا ترس پس از ماه ها مجاهدت در راه دفاع از انقلاب اسلامی، سرانجام در هجوم وحشیانه عناصر ضد انقلاب به روستای دولاب در روز بیست و هشتم اسفند ماه سال 1360 پس از یک مقاومت بی نظیر خون پاکش سنگ فرش های دیارش را رنگین کرد تا برای همیشه نشانی ازعزت را برای مردم دولاب به یادگار گذاشته باشد.

 

همسر شهید نقل می کند:

 

محمد رئوف یک زاهد وارسته بود. وقتی صحبت می کرد آرام و شمرده حرف می زد تا مبادا چیزی بگوید و از آن بوی معصیت بیاید. نه غیبت کسی را می کرد و نه دوست داشت غیبت کسی را بشنود. ایشان معتقد بود: اگر به اندازه سر سوزنی در دستورات دینی افراط  و تفریط داشته باشیم، گرفتار عذاب الهی خواهیم شد.

 

محمد رئوف همواره سعی می کرد نمازش را در مسجد اقامه کند؛ هر وقت هم فرصت رفتن به مسجد را پیدا نمی کرد اتاقی داشت که برای عبادت به آنجا می رفت و با خدای خود راز و نیاز می کرد. شبها به اتاقش می رفت و تا نیمه های شب عبادت می کرد، می گفت: در دل شب با خدا  خلوت کردن لذتی دارد که قابل بیان نیست.

 

محمد رئوف روزی که به سازمان پیشمرگان  مسلمان کرد ملحق شد، آن را تولدی دوباره نامید. بسیار عاشقانه به میدان آمده بود و همیشه در صف اول مبارزه  با ضد انقلاب بود. مدتی قبل از شهادتش می گفت: خداوند امثال من را خیلی دوست دارد.

 

ـ گفتم: چرا؟

 

ـ گفت: خداوند متعال نعمت انقلاب اسلامی و وجود با برکت امام امت را به ما ارزانی داشت. این ها نعمت های بزرگی هستند. افتخار پاسداری و دفاع از انقلاب اسلامی را هم نصیب ما کرد که باید به پاس آن شکرگذار خداوند باشیم. آخرین نعمت و لطف خداوند نسبت به من توفیق شهادت است. امیدوارم خداوند در این زمینه نیز من را مورد مرحمت قرار دهد و توفیق شهادت در راهش را قسمتم کند.

 

ـ گفتم: محمد رئوف این حرف را نزن. تو باید در کنار ما بمانی.

 

ـ گفت: خداوند  با شماست، اما من به یقین رسیده ام که همین روزها به شهادت خواهم رسید.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.