ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 21167
  • ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۷:۰۰
  • 83 بازدید
  • ارسال توسط :
مدیری که نمی‌تواند زهد اسلامی داشته باشد باید کنار برود/ مردم باید جسارت اعتراض به مسئولین را داشته باشند

مدیری که نمی‌تواند زهد اسلامی داشته باشد باید کنار برود/ مردم باید جسارت اعتراض به مسئولین را داشته باشند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مسئله شناخت امام زمان(عج) از مسائل ضروری است که به تعبیر روایات، اگر کسی امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. شناخت حضرت مهدی(عج) از این رو لازم است که اگر او را نشناسیم نه […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مسئله شناخت امام زمان(عج) از مسائل ضروری است که به تعبیر روایات، اگر کسی امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. شناخت حضرت مهدی(عج) از این رو لازم است که اگر او را نشناسیم نه تنها عمل ما باطل است بلکه منحرف و گمراه خواهیم شد.

بنابراین اگر بخواهیم زمینه ظهور را فراهم کنیم باید به کمک امام شتافته و در این کار با ایشان همگام شویم. در همین زمینه گفت‌وگویی را با حجت‌الاسلام ادیب یزدی انجام داده‌ایم که بخش دوم و پایانی آن را در ادامه می‌خوانید:

 

با توجه به اینکه مدیریت در جامعه اسلامی، تناسب قطعی با زهد دارد اما متأسفانه تفکر اشرافی در میان مسئولان رواج دارد و در خوشبینانه‌ترین حالت برخی در توجیه زندگی اشرافی می‌گویند این حاصل کار و تلاش خودمان است یا اینکه ارثی به آنها رسیده است و ثروت‌های کلانی که به دست آورده‌اند به خاطر سِمت و مسئولیتی که داشته‌اند نبوده است، یا اینکه می‌گویند ما باید اینطوری باشیم تا در برابر فساد بیمه شویم، آموزه‌های دین در این خصوص چه می‌گوید؟

هر کسی که در دایره مدیریت جامعه اسلامی، زهد سلمان‌گونه و ابی‌ذر گونه نداشته باشد باید کنار گذاشته شود و چنین فردی از دایره مدیریت اسلامی خارج می‌شود یعنی با زبان خود مسئولیت را زمین بگذارد و زهّاد مردم و پاکان بیایند سرکار، چون اتفاقاً این نکته چندین بار مورد تذکر رسول خدا و مورد تذکر آقا امیرمؤمنان  بود.

حضرت امیر به «شریح قاضی» و حتی دیگران می‌فرمود حتی اگر از طریق حلال، مالی را اندوختید حقی که بیایید آن را به عنوان مردان تراز نظام اسلامی مورد استفاده قرار بدهید، ندارید. چون مردم باید وقتی شما و زندگی شما را می بینید خجالت بکشند، باید سرشان را پایین بیندازند، حضرت می‌فرماید خدا واجب کرد بر حکام عدل «یعیشون کَضُعف الناس» مانند ضعفای مردم زندگی کنید.

اگر مدیری هست که می‌بیند نمی‌تواند با این زهدی که مورد توقعِ علی بن ابیطالب(ع) و نگاه اسلامی مردم به اسلام است، کنار بیاید بهتر است بدنامی در میان مسئولان ایجاد نکند و مردم را ناامید نکند، مردم اگر ببینند حکام و کسانی که قدرت دست آنهاست از نظر وضعیت زندگی و معیشت، فاصله فوق‌العاده‌ای با توده های مردم دارند ناامید می شوند و به آنها برمی خورد

 

 اگر ما قائل به حاکمیت اسلامی و حکومت آقا علی بن ابیطالب و پایگاه علوی آن بزرگوار هستیم باید این موارد رعایت شود اگر مدیری هست که می‌بیند نمی‌تواند با این زهدی که مورد توقعِ علی بن ابیطالب(ع) و نگاه اسلامی مردم به اسلام است، کنار بیاید بهتر است بدنامی در میان مسئولان ایجاد نکند و مردم را ناامید نکند و مسئولیت را به عهده دیگران بگذارد.

مردم اگر ببینند حکام و کسانی که قدرت دست آنهاست از نظر وضعیت زندگی و معیشت، فاصله فوق‌العاده‌ای با توده های مردم دارند ناامید می شوند و به آنها برمی خورد یعنی برای آنها عقده پیدا می شود و اینها دائماً با عقده زندگی می کنند و خدا نکند ملتی با عقده زندگی کند، ملتی که با عقده زندگی کند دنبال فرصت است که عقده هایش را خالی کند و اگر خدایی ناکرده انفجاری حاصل شود برای بسیاری از افراد فرصتی ایجاد می شود که عقده هایشان ار خالی بکنند و حکومت اسلامی اصلاً نمی گذارد ایجاد عقده شود.

یکی از برکات زهد همین است و الا پیغمبر خدا هم این همه نعمت ها را می دید امیرمؤمنان هم می دید، قرآن هم می فرماید «قل مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِه» چه کسی جرات دارد حرام کند آنچه را که خدا حلال کرده است برای بندگانش، خانه خوب، مرکب راهوار، همسر زیبا و حرف شنو، فرزندان سالم و سلامت و موفق همه از عنایات الهی است که خداوند به مومنین و خوبانش عنایت می کند، اما رفتار حکام باید به گونه‌ای باشد که در میان مردم عقده ایجاد بشود، آقایان بروند روایات را ببینند، انبوه روایات ما تا دیروز مغلوب بودیم، امروز غالب هستیم، ما تا دیروز مطروب بودیم کسی به ما اهمیت نمی داد خوبان ما در زندان ها داشتند می پوسیدند یا در تبعید بودند به برکت انقلاب اسلامی و به برکت نفس امام بزرگوار و شهدای عزیزمان، الحمدلله بندهای استعمار از دست و پای ملت ایران گسسته شد و الان ملت در اوج استقلال و عزت دارد زندگی می کند، اتفاقاً بسیار بسیار مناسبی است که ما بیاییم حاکمیت را در نگاه علی بن ابیطالب معنا کنیم و پیاده کنیم، ما داریم فرصت ها را از دست می دهیم به همین خاطر جمعیت زیادی به هر صورت خیلی خوش-بین نیستند به شرایط فعلی، این به جهت رفتار اشرافی‌معابانه ماست.

 

در هر صورت نظر امیرالمؤمنین همین است که زهد یکی از برکاتش این است که عقده گشایی و عقده زدایی از مردم می کند، لذا هم رسول خدا، هم امیرمؤمنان، هم امام مجتبی، هم سالار شهیدان، اصلاً انقلاب کربلا بر مبنای زهد اتفاق افتاد، اصلاً راحت طلبی و خوش گذرانی در آن پیدا نیست و ما الان یکی از سلام‌هایی که به سیدالشهدا می دهیم می گوییم «السلام علیک یا ساکن کربلا»، این ساکن کربلا خدا می داند چه معنایی در آن مترتب است! یعنی این بزرگواری که راحتی خودت و بستر نرم خودت را در مدینه رها کردی و افتادی در این بیابان های پرفراز و نشیب که جزء طوفان شن چیز دیگر بر سر و روی شما نمی بالیم، خودتان را چگونه رساندید به کربلا و بعد هم ساکن کربلا شدید و بعد هم روی همان خاک ها نشستید و بعد هم روی آن خاک ها با مظلومیت به شهادت رسیدید، بعد از اینکه همه عزیزانت جلوی چشمت پرپر شدند.

اوج زهد را در کربلا مشاهده می کنید، این زهد باید در جای جای حاکمیت اسلامی پیدا باشد، بی توجهی به دنیا، بی توجهی به ریاست، اگر می خواهند با هم رقابت بکنند، باید رقابت ها بر مبنای اخلاق، بر مبنای زهد، تقوا، حتی بر مبنای ریاست گریزی باشد من از ریاست فرار کنم، ریاست سراغ من بیاید و التماس بکند نه اینکه من دنبال ریاست بدوم و التماس بکنم، خودم را به هزار درد بی درمان بیالایم، قیامتم را خراب کنم که می خواهم رئیس فلان قسمت بشوم، کجای این اسلامی است؟!

بعد از رحلت امام هم باز ما آثاری از زهد در میان مسئولان می‌دیدیم، مسئولان هر کدام یک معلمی برای جامعه اسلامی بودند، یعنی وقتی فلان وزیر وارد فلان مجلس می شد مردم به چشم یک قدیس به او نگاه می کردند که این انگار از سر نماز بلند شده آمده، یقین دارم بسیاری از مسئولین نماز شب شان ترک نمی شد ولی الان خوف این را دارم که خیلی از مسئولین نماز می خوانند

 

به هر حال جامعه کنونی ما به این درد دچار شده است. وظیفه جامعه اسلامی تراز نبوی چیست؟

به نظرم اوایل انقلاب خیلی عالی مسائل طی می شد مثلاً در زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) بنده کابینه شهید رجایی را یادم است من با آقای رجایی خاطراتی دارم [می خندد] خدا روحش را شاهد کند، بینی بین الله زاهد بود، ریاست گریز بود یعنی به او التماس کردند که کاندیدای ریاست جمهوری نشود، اصلاً در این فضا نبود و دوست نداشت.

اولین من بار که من رفتم صدا و سیما با شهید رجایی رفتم، آن زمان نخست وزیر بنی صدر بود، به من گفت شما می‌آیی دنبال من یا من بیایم دنبال شما؟ گفتم یک جایی قرار می گذاریم با هم می رویم، من در بهارستان ایستادم ایشان آمدند با هم با یکی از دوستان دیگر به نام امیرحسین سعیدایی که الان در شورای شهر مسئولیت دارد با هم رفتیم صدا و سیما، 13 آبان سال 59 بود، صدا و سیما یک شبکه داشت آن هم روزی 4 ساعت فقط برنامه پخش می کرد و بعد دیگر تعطیل بود چون هیچ برنامه ای هنوز تدوین نشده بود، رفتیم آنجا من راجع به 13 آبان صحبت کردم، کت و شلواری بودم وملبس نبودم.

بعد آقای رجایی این حدیث را خواندند «ان لم یستقم دینَ جدی إلّا بقتلی فیا سیوف خذینی» گرچه به کشتنم دین حق نشود بلند/ ای شمشیرها بیایید بر فرق من ورود، من عرض کردم آقای رجایی دین جدی نیست، دینَ محمدً، قضیه را فامیلی نکنید اگر بگویید جدم، اگر بگویید دین محمد دیگر عام است، گفت خیلی ممنون هستم از تذکر شما [می خندد] و ایشان دوباره اصلاح کردند و دوباره از ایشان تصویر گرفتند و این بار آقای رجایی فرمودند «دین محمدی إلّا بقتلی فیا سیوف خذینی»، آن شب خیلی به ما خوش گذشت، بچه های تلویزیون هم چون غالباً طرفدار بنی صدر بودند اصلاً آقای رجایی را تحویل نگرفتند شاید ما دو ساعت معطل شدیم چون می‌خواستند از ما 20 دقیقه برنامه ضبط کنند، بعد آقای رجایی گفت ببین ما را تحویل نگرفتند گفت همه طرفداران بنی صدر هستند، گفتم حاج آقا تحمل بفرمایید انشاءالله این روزگار تلخ می گذرد که واقعاً گذشت و بنی صدر خیلی بد رفتار کرد، خیانت کرد، مشخص بود او اصلاً نمی تواند انقلاب ما را درک بکند و مفتضح بود و مفتضح‌تر هم شد.

آقای رجایی از نظر زهد، تقوا چه خود ایشان، چه کابینه ایشان جداً همه زاهد بودند، یعنی مثلا خرج یک ماه شان شاید یک دهم حقوق‌شان می شد، کابینه آقای رجایی آدم های عجیبی بودند که مدنظر حضرت امام و سایر بزرگان دین ماست، بسیاری از وزراء با موتورسیکلت می رفتند و می آمدند و حتی ما استاندارهایی داشتیم با دوچرخه می رفتند سرکار، البته من نمی گویم الان با دوچرخه یا موتور بروند، ولی یک مقداری زندگی اشرافی را کم بکنند، همرنگ مردم شوند و الا روزگار مجبورشان می کند این کار را بکنند، خودشان با اراده خودشان بهتر است دست از زیاده خواهی، حقوق های آنچنانی، زن و بچه آنچنانی بردارند، زن و بچه های شما با زن و بچه های دیگران چه تفاوتی دارند؟ خدا را خوش نمی آید کارگر ما دهم ماه کاسه گدایی دستش بگیرد ولی فلان شخصیت هر ماه آنقدر درآمد داشته باشد که تازه برود در فکر خرید شرکت های جدید و معامله های آنچنانی، این کاملاً تبعیض است و مشخص است دوام نمی آورد.

لذا هر چه از عمر انقلاب گذشت مخصوصاً بعد از رحلت امام هم باز ما آثاری از زهد در میان مسئولان می‌دیدیم، مسئولان هر کدام یک معلمی برای جامعه اسلامی بودند، یعنی وقتی فلان وزیر وارد فلان مجلس می شد مردم به چشم یک قدیس به او نگاه می کردند که این انگار از سر نماز بلند شده آمده، یقین دارم بسیاری از مسئولین نماز شب شان ترک نمی شد ولی الان خوف این را دارم که خیلی از مسئولین نماز می خوانند یا نمی خوانند! ببینید فاصله چقدر زیاد شده است و روز به روز این فاصله بیشتر می شود.

خدا قبول نمی کند ما بیاییم فردای قیامت بگوییم مدیر مملکت این کار را می کرد و به همین دیلیل، من هم این کار را انجام دادم، لازمه‌اش این است که متون دین را بشناسیم و با خوبان جامعه، با علما با حضرات مراجع و ارتباط داشته باشیم،  خصوصاً با هدایت های مقام معظم رهبری که آقا بینی بین الله در طول رهبری بسیار مبارک و نورانی شان هر وقت لازم بوده است مطالب را گفته‌اند

 

ـ وظیفه جامعه اسلامی چیست و چگونه باید با این ماجرا برخورد کند؟

البته برخورد قضایی با کسی که نصیحت می کند کار غلطی است، اصلاً وجهه شرعی ندارد و ما یکی از روایاتی که از پیغمبر اکرم داریم، «أفضل الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر»، بالاترین نوع جهاد دعوت به عدالت است در پیشگاه مدیر ظالم، مدیری که وظیفه خودش را نمی شناسد، چون تعمیم پیدا می کند، الان رهبر بزرگوار امام جامعه هستند که بینی و بین‌الله زندگی ایشان مطابق یک زهد عجیبی است من خودم چیزهایی از وجود مبارک آقا دیدم که اصلاً فقط بزرگان عالم و زُهاد عالم رعایت می کردند و می کنند، آقا خودشان اهل رعایت هستند ولی اینجا امام فقط مقصود رهبر جامعه نیست، خودبخود مدیریت های جامعه و کسانی که تربیت جامعه به عهده آنها واقع می شود، شامل حال آنها هم می شود.

اولاً مردم باید حوصله داشته باشند و ثانیاً خودشان باید سعی کنند با متون دین و کیفیت دَعوات دینی آشنا شوند، یعنی اینطور نباشد که اگر مدیری منحرف دیدند همین را بهانه کنند برای انحراف خودشان، اینطور نیست و اینطور نیست که من به فلانی بگویم چرا ماهی 3 میلیون تومان خرج سگ خودت در خانه می کنی، بگوید فلان شخصیت مملکتی هم در خانه اش سگ دارد، نه اصلاً به هیچ عنوان مقبول نیست عندالله، یعنی خدا قبول نمی کند ما بیاییم فردای قیامت بگوییم مدیر مملکت این کار را می کرد و من هم این کار را می‌کردم، لازمه این چیز این است که متون دین را بشناسیم و با خوبان جامعه، با علما با حضرات مراجع و ارتباط داشته باشیم،  خصوصاً با هدایت های مقام معظم رهبری که آقا بینی بین الله در طول رهبری بسیار مبارک و نورانی شان هر وقت لازم بوده است مطالب را گفتند، یعنی آقا سرِ بزنگاه هم یک مرتبه مطالبی را می فرمایند که اصلاً مانند کپسول اکسیژن جامعه را از خُناق نجات می دهد من دیدم با آن بیان بسیار بسیار جالب و فوق‌العاده.

در عین حال جامعه جسارتاً باید برای اعتراض آماده باشد، یعنی اگر قرار باشد جامعه چنان قبرستانی خُفته و مرده هر بلایی سرش آمد، از جایی صدا درنیاید، این هم جامعه اسلامی نیست، اعتراض یکی از مبانی حکومت اسلامی است، جامعه ای که در آن اعتراض نباشد، آن جامعه رو به افول و رو به هبوط و سقوط خواهد رفت، سلام خدا بر حضرت صدیقه طاهره که رئیس معترضین تاریخ هستند، حضرت اعتراض داشت، جامعه باید برای اعتراض، منتها بر مبنای حق و واقعاً وقتی هم می خواهد اعتراض بکند نه کم کند نه زیاد کند، نه عیوبی که وجود ندارد را بیان کند که این فردای قیامت خطرناک است و نه محاسنی که وجود دارد را نادیده بگیرد، مثلاً ممکن است ما مدیری را داشته باشیم که زندگی اشرافی گری داشته باشد، اما محاسنی هم در او باشد که فوق العاده باشد، ما اگر بخواهیم به اشرافیت او اعتراض کنیم و خوبی های او را نادیده بگیریم باز این خلاف عدالت است باید خوبی های او را هم دید، مدیران شایسته زیاد داریم، مدیرانی که به هر صورت دست‌پاک و پاکدامن هستند، خانواده خوبی تربیت کردند، خانواده اهل خطا و انحراف نیستند، این خودش خیلی حُسن است و دوست دارند با مردم باشند و مردمی هستند و حالا زندگی خودش هم مرفه است.

در اعتراض باید این مطالب را درنظر گرفت که ما واقعاً روی چیزی انگشت بگذاریم که جداً وجود دارد و این کار را یک مقدار سخت می کند، لذا باید اعتراض باشد در جامعه، ولی اعتراض با مبانی خیراندیشی، با مبانی اصلاح، به نیت دوام و بقای نظام باید اعتراض بیان شود نه خدایی نکرده با نیت تخریب و آبروریزی و با نیت اینکه ما مدیران جامعه را، ارکان جامعه را متزلزل کنیم و نهایتاً هم نیت خدایی نکرده زشتی داشته باشیم اینها نکاتی است که باید در اعتراض به نظر ما باشد.

اتفاقاً مرحوم دکتر شریعتی یک کتاب دارد به نام «شیعه مذهب اعتراض» خیلی کتاب جالبی است خود آقای مطهری دوست داشتند جامعه همواره در حال پالایش باشد، در حال اعتلا و کمال باشد، جامعه ای همیشه در حال کمال و اعتلا خواهد بود که اعتراض در آن باشد و مردان ما هم نباید از اعتراض و انتقاد وحشتی داشته باشند بلکه باید استقبال کنند چون برای کمال است و این اعتراض غالباً از حلقوم انسان های شجاع و باخبر درمی آید، اگر گاهی رگه هایی از نفاق و شیطنت در آن باشد که البته بدیهی است که باید با آن برخورد شود.

 

ـ بعضی معتقدند اینکه مدیران اشرافی بر جامعه‌ای حاکم می‌شود خودِ مردم مقصر هستند چرا چون فلان ریاست جمهور و مدیر با انتخاب مردم به مسئولیت رسیده است؟

البته انتخاب مردم فقط در جهتِ مدیریتِ کلانِ قوه اجرا است، مردم فقط رئیس جمهور را انتخاب می کنند البته راجع به خبرگان و مجلس هم مردم حضور دارند ولی در رابطه با قوه اجرا و مجریه غالبِ؛

ـ این خیلی مهم است، قوه مجریه و قوه قضاییه نمودش در جامعه ما خیلی زیاد است ولی رئیس جمهور کسانی را انتخاب می کند که خود آنها را قبول دارد؟

در هر صورت مردم برای حُسن نیت می آیند برای انتخاب، مردم اگر رای می دهند و انتخاب می کنند واقعاً نظرشان این است که کسی را که انتخاب کردند احسن و اصلح بوده که امید دارند از سمت او برکاتی به سمت جامعه سرازیر شود، اگر مردم حسن نیت دارند، مردم به این نظام به آنها فرصت داده است بیایند برای سرنوشت خودشان مدخلیت داشته باشند خوشبخت هستند و ممنون هستند از امام و نظام که در هر صورت جایگاه جمهور را رعایت کرده است، دیگر ذوق رعایت جایگاه جمهوریت مردم موجب این می شود که بیایند یک انتخابی داشته باشند خیلی خودشان را ملزم نمی دانند که بیایند مویرگی مثلا مدیریت طرف انتخاب را بررسی کنند، خصوصاً نهادهای انتخاب‌گر و پالایشی مانند شورای نگهبان وقتی طرف را تایید می کند مردم دیگر می بینند همین تایید کفایت می کند مثلاً شورای نگهبان از میان 1600- 1700 داوطلب ریاست جمهوری فقط 6 نفر را انتخاب می کند مردم تصورشان این است که شورای نگهبان دیگر اشتباه نمی کند، پس نشان می-دهد شورای نگهبان خیلی دقیق کارش را انجام داده است.

خون مردم، آبروی مردم، نوامیس مردم، بی‌نهایت اهمیت دارد تا جایی که اگر 5 معصوم با هم کشته شوند ولی به یک ناموس مردم تجاوز نشود می‌ارزد، تقاضا می‌کنم دقت کنید ما شیعه علی بن ابیطالب(ع) هستیم، امیرمؤمنان مصدر غیرت الهی بود. غیرت یعنی نوامیس مردم باید از تجاوز و از تجاسر شیطان ها محفوظ بماند. ما برای حفظ نوامیس مردم، نظام اسلامی را باید در کمال اقتدار حفظ کنیم و گاهی هم مصالحی اقتضای این معنا را می کند

 

البته ما به شورای نگهبان اعتماد داریم چون به هر صورت محور نظام است و باید اعتماد داشته باشیم و راهی هم جزء این نیست، حالا اگر شورای نگهبان در انتخابش اشتباه کرده است و کسانی را به مردم معرفی کرده است که آنها در بررسی های مویرگی شان خیلی کم می آورند و مشکل دارند اینها باید روز قیامت جواب خدا را بدهند و نبایستی حق را فدای مصلحت کنند، البته اینجا باز یک بحث بسیار مفصلی پیش می آید تحت عنوان باب تزاحم که ما در اصول داریم، باب تزاحم یعنی اینکه دو ضرورت با هم برخورد می کنند یکی مصلحت است یکی حق، واقعاً در باب تزاحم، مزاحمتِ بین حق و مصلحت کدام اولویت دارد؟ عجیب است امیرمؤمنان در طول عمرشان فرمودند حق! حتی یک لحظه زیر بار مصلحت نرفت.

حتی «مغیرة بن شعبه» گفت یا علی شما چند روز است به خلافت رسیده‌اید، و چنین نامه تندی به معاویه می نویسید که معاویه فوراً خودت را به مدینه معرفی کن تو دیگر از طرف من دیگر استاندار نیستی و لیاقت چنین سمتی را نداری، مغیره می‌گوید: علی هنوز پایه‌های حکومت خودت سست است، کمی صبر کن دو سه ماه بگذرد پایه های حکومت تو محکم شود بعد معاویه را تهدید کن! او سالها آنجا استاندار است و برای خودش دستگاهی دارد، آقا امیرالمؤمنین فرمود برخیز از نزد من برو، من هیچ نیازی به مشورت تو ندارم، اگر یک لحظه قبول کنم معاویه حاکم شام باشد در تمام جرایم او شریکم و علی زیر بار ظلم نخواهد رفت.

این هم نکته عجیب و غریبی است، نکته‌ای است که ما باید شجاعانه به آن بپردازیم که در باب تزاحم بین مصلحت و حق کدام برتر است؟ لذا امیرمؤمنان چهار سال و نیم بیشتر دوام نیاورد و به فرق مبارک او ضربت زدند و او شهید شد و اگر آقا ذره‌ای مصلحت را رعایت کرده بود بدانید 50 سال حاکم بود و به راحتی بعد از ایشان آقا امام مجتبی(ع) به حاکمیت می‌رسید و 50 سال هم ایشان حاکم بود و این واقعه کربلا اتفاق نمی‌افتاد، لذا ما در باب تزاحم بیشتر با هم صحبت کنیم، ببینیم اصول تزاحم به کجا برمی‌گردد و واقعاً در برخوردها این دو با هم (حق و مصلحت) کدام اولویت پیدا می‌کند.

یک نکته دیگری هم وجود دارد که ما در حال غیبت امام زمان(عج) به سر می‌بریم، امام معصوم در میان ما نیست و واقعاً یکی از بیچاره‌گی‌های ما این است، یعنی اَبل البلایا، یعنی سنگین‌ترین بلایی که الان بر سر ما است، نبود آقا و غیبت آقا امام زمان(عج) است که متأسفانه ما غافل هستیم از این بلای سنگینی که داریم می‌گذرانیم؛ شاید یکی از قَبائح نبودنِ سایه مبارک حضرت بر سر ما مستقیماً همین است که ما مجبوریم در تعارض بین حق و مصلحت باز مصلحت را رعایت کنیم شاید آقایان فکر می کنند برای ماندگاری لازم باشد این کار انجام شود و البته حضرت امام هم خیلی دنبال ماندگاری نظام بودند و می‌فرمودند که حتی حفظ جمهوری اسلامی از نماز هم واجب تر است، این تشخیص فقیهی است که بنیانگذار نظام اسلامی بوده و حالا امام چطور به این جمع بندی رسیدند شاید نظر مبارکشان این بوده که در زمان غیبت حضرت حجت(عج) بعضی از مصالح رعایت شود، چون ممکن است حضرت امام اگر بودند می‌فرمودند کاشف از حقیقت کار ما نیست، واقعاً حق کدام است؟ اگر به قضیه دقیق شویم به ابهام می‌رسیم، نمی‌دانیم چیست وقتی حق را به راحتی در تعارض نمی‌توانیم پیدا کنیم حالت رعایت مصلحتی که آرامش در جامعه حفظ شود، شکوه مردم، خون و ناموس و اموال مردم، آبرو و جایگاه مردم حفظ شود، اگر واقعاً مصلحت مثلاً این است که بزرگان تشخیص دهند که در تعارض بین حق و مصلحت گاهی مصلحت را ترجیح بدهند حتماً پس مصلحت همین است دیگر.

یک نکته دیگر وجود دارد که خون مردم، آبروی مردم، نوامیس مردم، بی‌نهایت اهمیت دارد تا جایی که اگر 5 معصوم با هم کشته شوند ولی به یک ناموس مردم تجاوز نشود می‌ارزد، تقاضا می‌کنم دقت کنید ما شیعه علی بن ابیطالب(ع) هستیم، امیرمؤمنان مصدر غیرت الهی بود. غیرت یعنی نوامیس مردم باید از تجاوز و از تجاسر شیطان ها محفوظ بماند. ما برای حفظ نوامیس مردم، نظام اسلامی را باید در کمال اقتدار حفظ کنیم و گاهی هم مصالحی اقتضای این معنا را می کند، سلّمنا، حفظ نوامیس مردم خیلی اهمیت دارد، چرا اسلام اینقدر به حجاب اهمیت می دهد؟ چرا ما اینقدر از اختلاط زن و مرد جلوگیری می‌کنیم؟ چرا احکامی که درخصوص مسائل ناموسی است اینقدر سنگین است؟ در باب زنای محصنه یا در باب لِواط یا سایر زشتی های و عمل ناموسی اینقدر احکام اسلام محکم است، برای اینکه بی‌نهایت اهمیت دارد.

برای حفظ نظام لازم است گاهی مصالحی رعایت شود، ان شاءالله روزی برسد که به برکت دولت حق شاید دیگر نیاز نباشد این مصالح رعایت شود منتها باید امام معصوم باشد که از ابهام و ایهام ما را دربیاورد و در باب تزاحم، دوباره درگیر نظرات و آرای مختلف نشویم که ان شاءالله بتوانیم کار را پیش ببریم.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.