ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 23158
  • ۰۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۵:۳۷
  • 85 بازدید
  • ارسال توسط :
انفجار مین به جای مانده از جنگ تحمیلی سه فرزند قد و نیم قدم را از من گرفت

انفجار مین به جای مانده از جنگ تحمیلی سه فرزند قد و نیم قدم را از من گرفت

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمود جعفری کلکان پدر شهیدان فریده، سهیلا و مسعود جعفری کلکان در گفت و گو با خبرنگار پیشمرگ روح الله گفت: فریده فرزند سومم در روز پانزدهم فروردین ماه سال 1363 در روستای کلکان به دنیا آمد. بعد از […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمود جعفری کلکان پدر شهیدان فریده، سهیلا و مسعود جعفری کلکان در گفت و گو با خبرنگار پیشمرگ روح الله گفت: فریده فرزند سومم در روز پانزدهم فروردین ماه سال 1363 در روستای کلکان به دنیا آمد. بعد از او سهیلا در روز بیست و چهارم بهمن ماه سال 1364 و مسعود در روز هجدهم فروردین ماه سال 1367 در روستای کلکان به دنیا آمدند.

روستای کلکان از جمله روستاهایی بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به اشغال گروهک های ضد انقلاب درآمد و بعد از اینکه توسط رزمندگان سپاه اسلام پاکسازی شد، دوباره آرامش و امنیت به روستا بازگشت. رزمندگان سپاه اسلام بعد از پاکسازی هر روستا از لوث وجود گروهکهای ضد انقلاب اقدام به تأسیس پایگاه در آن روستا می کردند؛ روستای کلکان نیز از این قاعده مستثنا نبود.

من یک دستگاه ماشین پیکان داشتم و به مسافرکشی مشغول بودم. صبح زود از روستا چند مسافر سوار ماشین می کردم و به شهر سنندج می آوردم و تا نزدیک غروب آفتاب در شهر سنندج مشغول به کار بودم و هنگام غروب آفتاب دوباره به روستا بازمی گشتم.

روز چهارم اردیبهشت ماه سال 1370 هنگام غروب آفتاب بود که دایی ام را در شهر سنندج دیدم. دایی ام به طرف من آمد و گفت: من را به روستا برسان. من هم که کاری نداشتم به اتفاق دایی ام به روستا برگشتم. نزدیک روستا بودیم که دایی رادیو ماشین را خاموش کرد، من از کار دایی متعجب شدم، اما بدون اینکه چیزی بگویم به مسیرم ادامه دادم. به نزدیک محل انفجار که رسیدیم متوجه حضور مردم در آن محل شدم و از دایی ام دلیل تجمع مردم را پرسیدم، اما جواب سربالایی شنیدم.

وقتی وارد خانه شدم، مستقیم به طرف آشپزخانه رفتم و زیر قابلمه روی اجاق را خاموش کردم. هیچ کس خانه نبود و من هم بعد از اینکه وضو گرفتم راهی مسجد شدم. مقابل درب مسجد خیلی شلوغ بود و مردم زیادی کنار مسجد جمع شده بودند. نزدیک تر که شدم عده ای از هم ولایتی هایم گفتند بر اثر انفجار مین چند کودک به شهادت رسیده اند. حتی به ذهنم هم خطور نمی کرد که فرزندان خودم نیز در میان شهدا باشند.

جلوتر که رفتم، پدرم به استقبالم آمد؛ پدرم مرد با روحیه ای بود. پدرم دستش را دور گردنم انداخت و گفت: بدون اینکه آه و ناله راه بیاندازی جلو برو و با فرزندانت خداحافظی کن. من مانده بودم که چه اتفاقی افتاده است. پدرم گفت: فریده، سهیلا و مسعود به همراه برادر زاده هایت ظریفه و شب بو و هم چنین حنیفه نوه دایی ات بر اثر انفجار مین به شهادت رسیده اند و هم اکنون مردم روستا در حال شستن پیکرهای پاک آن ها هستند.

همانجا خشکم زد و بدون اینکه چیزی بگویم به دیوار تکیه زدم. مردم روستا که تا آن لحظه جرأت نمی کردند چیزی به من بگویند، آرام آرام دورم را گرفتند و دلداری ام دادند. همان شب به اتفاق مردم روستا هر شش جنازه را در قبرستان روستا دفن کردیم.

سه فرزند خودم به همراه دو برادر زاده ام به نام های ظریفه و شب بو و نوه دایی ام به نام حنیفه در یک روز بهاری مشغول بازی در کوچه پس کوچه های روستا بودند که به یک باره مین به جای مانده از دوران جنگ تحمیلی منفجر می شود و این شش کودک بی گناه بر اثر انفجار مینی بسیار قوی تکه تکه می شوند و به شهادت می رسند.

این شش کودک قد و نیم قد که سه تا هفت سال سن داشتند، همواره در کنار هم به بازی های کودکانه مشغول بودند و لحظه ای از همدیگر جدا نمی شدند. از مسعود سه ساله تا فریده هفت ساله صبح و بعد از ظهر در محیط روستا به بازی و شادی مشغول بودند و لحظه ای از همدیگر جدا نمی شدند و در نهایت هم هر شش نفرشان به اتفاق هم به شهادت رسیدند.

نزدیک غروب آفتاب، همسرم برای اینکه فرزندانم را به خانه بیاورد به دنبال آن ها می رود که به یک باره مین منفجر می شود. بر اثر انفجار مین همسرم جراحت مختصری می بیند، اما شدت انفجار به حدی بوده که مردم روستا تکه های بدن این شش طفل معصوم را از چند ده متری محل انفجار جمع آوری می کنند.

از این اتفاق نزدیک به 4 و یا 5 سال سپری شد تا اینکه یک روز از بنیاد شهید و امور ایثارگران به منزل ما آمدند؛ مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی الامام خامنه ای (مدظله العالی) دستور فرموده بودند که خانواده شهدای بمباران هوایی، انفجار مین های به جای مانده از دوران جنگ تحمیلی و بعضی موارد دیگر نیز باید تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران قرار گیرند.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.