مناسبتهای انقلابی صرفا بهانهای برای برگزاری همایشات، نشستها و گردهمایی نیست. بلکه باید بعنوان درس عبرت نیز در مقابل دیدگان جامعه و نخبگان قرار گیرد. هفته جاری را هفته قوه قضائیه مینامند. هفتهای که بمناسبت شهادت مظلومانه شهید بهشتی توسط منافقین جلاد و کوردل در انفجار دفتر حزب جمهوری در 7 تیرماه 1360 و در […]
مناسبتهای انقلابی صرفا بهانهای برای برگزاری همایشات، نشستها و گردهمایی نیست. بلکه باید بعنوان درس عبرت نیز در مقابل دیدگان جامعه و نخبگان قرار گیرد. هفته جاری را هفته قوه قضائیه مینامند. هفتهای که بمناسبت شهادت مظلومانه شهید بهشتی توسط منافقین جلاد و کوردل در انفجار دفتر حزب جمهوری در 7 تیرماه 1360 و در اولین سالهای شکوفایی نهال نورس ولی محکم انقلاب اسلامی، موجب شد که شخصیت ارزشمندی همچون شهید بهشتی و جمعی کثیر از یاران انقلاب، از حیات در عصر انقلاب اسلامی باز بماند و انقلابیون نیز از برکات وجودی ایشان بی بهره شوند و به خیل شهیدان در طول تاریخ اسلام بپیوندد. اما علت تاکید بر مظلومیت شهید بهشتی، اجحافی است که در حق ایشان در آن مقطع از سوی دشمنان و برخی مسئولین نفوذی وقت شد. اجحافی که هنوز نیز ادامه داشته و تکرار میشود. آنجا که عالی ترین مقام اجرایی کشور، بخاطر تداوم خود و جریانش در قدرت و خوش خدمتی برای بیگانه، تریبون رسمی دولت را بجای عرصهای برای شنیده شدن صدای واحد علیه دشمنان و در جهت منافع ملی، به تریبونی برای متلک پراکنی و توهین به خادمین انقلاب بدل کرده بود!. و در مقابل لفاظیهای بنی صدر، شهید بهشتی با صبری انقلابی و منبعث از تبعیت از امام خمینی، مظلومانه تحمل کرد و در انتها نیز توسط جریان نفاق تقویت شده در آستین بنی صدر، در تابستان خونین سال 60 به همراه جمع کثیری از بهترین یاران انقلاب به شهادت رسید.
اما همانطور که در ابتدا ذکر شد، فارغ از گرامیداشت مقام شامخ شهدای 7 تیر و ذکر مختصری از ماوقع، چگونه میتوان این وقایع را درس عبرت امروز جامعه قرار داد تا شاهد اتلاف مظلومانه ظرفیتهای انقلاب نباشیم؟. در ابتدا مختصری به ذکر اثرات حضور بنی صدر در جایگاه حساس ریاست قوه مجریه میپردازیم. مصادیق نتیجهی خیانتهای بنی صدر در تضعیف توان امنیتی انقلاب نوپای اسلامی، قدرت گرفتن گروهک نفاق که تا همین امروز خیانتهای کثیری در حق انقلاب و مردم کرده است، عدم تحرک اقتصادی و خدمت رسانی به مردم، شکاف اجتماعی، تضعیف لجستیکی جبهههای جنگ و … بسیار است که این متن را توان توصیف دقیق همهی آن نیست. ولی اجمالا به برخی از این نتایج اشاره میشود:
1- تضعیف توان امنیتی کشور:
درگیریهای داخلی و منازعات سیاسی آن هم در شرایطی که دشمن در آستانهی مرزهای کشور قرار گرفته و از هیچ جنایتی علیه ملت ایران دریغ نمیکند، همانند امروز سبب طمع دشمنان میشود. چنانکه در سالهای ریاست جمهوری بنی صدر، چندین اتفاق مهم افتاد که بی ارتباط با حضور وی در جایگاه ریاست جمهوری و تضعیف روحیههای ملی و دینی از این جایگاه و تقویت گروهکهای مزدور بیگانه نیست.
1-1- حمله نظامی دشمن بمنظور آزاد سازی گروگانها:
وقتی یک مسئول عالی رتبه، عملا با موضع گیری و نیز اقدامات موردی خود، به دشمن گرای دو صدایی در حاکمیت را میدهد؛ این طمع در دشمن ایجاد میشود که حمله نظامی انجام دهد. چرا که عملکرد بنی صدر و وابستگی وی به بیگانه، سبب شد که دشمن روی حمله نظامی به خاک کشورمان طمع نماید. 5 اردیبهشت ماه سال 1359 بود که یک تیم کامل و مجهز متشکل از 6 بالگرد و 6 هواپیمای آمریکایی، برای حمله به تهران و آزادسازی گروگانهای آمریکایی بازداشت شده در حماسه تسخیر لانهی جاسوسی، به کشورمان تجاوز نمودند. و اگر نبود عنایت الهی در رخداد طوفان شن و به فرموده امام امداد غیبی شنهایی که مامور خدا بودند، معلوم نبود که عملیات پنجه عقاب(Operation Eagle Claw) آیا فقط به آزادسازی گروگانها منجر میشد یا ابعاد بدتری از اقدام نظامی علیه کشورمان را نیز در میداشت؟!.
به عبارتی باید گفت که بنی صدر، سبب تقویت سایه جنگ بر کشورمان شد. این مسئلهای است که امروز نیز باید چراغ راه ما باشد و در رخداد حوادث تروریستی تهران در مجلس و حرم امام خمینی(ره)، بعنوان الگویی تکرار شونده از تاریخ در نظر بگیریم. آنجا که تضعیف توان نظامی کشورمان در مناظرات انتخاباتی، در اظهارات مسئولین دولتی و … عادی میشود و حتی پیرامون معاملهی توان نظامی بصورت ضمنی به طرف آمریکایی و غربی چراغ سبز داده میشود، باید منتظر رخداد حوادث تروریستی در کشورمان شویم که بعد از حدود 6 سال از برافروخته شدن آتش تروریسم تکفیری در منطقه، تا کنون مصون مانده بود.
1-2- تقویت گروههای محارب:
بنی صدر که به مرور زمان و بعلت عملکرد قدرت طلبانه و ضد انقلابی خود، پشتیبانی جریان انقلاب وحزب جمهوری را از دست داد، تکیه خود بر گروهک مجاهدین خلق(منافقین امروزی) را روز به روز علنیتر کرد. گروهکی که هر چند تا آن زمان هنوز ماهیت کثیف خود را بروز نداده بود، ولی ابعاد التقاطی و انحرافی آن بر تیزبینانی همچون امام و یاران صدیق ایشان پنهان نبود. لذا در بسیاری از میتینگهای روزهای آخر بنی صدر، رسما مسعود رجوی و سربازانش بعنوان همراهان بنی صدر دیده میشدند. بدیهی است که بخش قابل توجه صدمات وارد شده به انقلاب در اثر نفوذ عناصر التقاطی این گروهک همچون ترور شهیدان رجایی و باهنر توسط یکی از نیروهای مورد اعتماد نهاد ریاست جمهوری بنام کشمیری، از جمله کمترین نتایج حضور یک نفوذی در پست ریاست جمهوری است. سالها طول کشید که نظام اسلامی با فدا کردن نیروهای ارزشمند و شهیدان بسیار از مردم و مسئولین، توانست بذر نفاق را از دستگاههای دولتی، جبهههای جنگ و … پاک نماید.
1-3- تضعیف جبهههای جنگ در جهت منافع رژیم بعث عراق و جبهه استکبار:
یکی از تزهای مضحک بنی صدر در حوزه نظامی و از جایگاه فرماندهی کل قوا، زمین دادن و زمان گرفتن بود. ایدهی خنده داری که به هیچ وجه متکی به توان و ارادهی ملی نبود و اگر نپذیریم که خائنانه بود، نتایج خائنانهای همچون سقوط خرمشهر به بار آورد. همچنین خود رایی او در این نگاه غیر واقع بینانه به عرصه دفاع مقدس و شخصیت اختلاف آفرینی و غوغاسالار او، سبب مخالفت رسمی و علنی او با فرماندهان نظامی شد. وی همچنین اعتقادی به تشکیل سپاه و بسیج نداشت و نگاهی کاملا کلاسیک به عرصهی جنگ داشت. «مخالفتهای بنی صدر با نیروی تازه تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و باور نداشتن به نیروی مقاومت مردمی در جنگ باعث شد که در همان روزهای ابتدایی هجمه دشمن، بخشهایی از ایران به اشغال نیروهای عراقی درآید. سقوط خرمشهر نمونه بارز فرماندهی بنی صدر در جنگ ایران و عراق بود»[1].
همچنین بنی صدر هیچ اعتنایی به هشدارهای نیروهای نظامی مبنی بر تحرکات عراق برای حمله به ایران نمیکرد و نیروهای سپاه و ارتش را متهم به تودهای بودن و نیز تحریک عراق برای حمله به ایران میکرد!. سردار کوثری در این زمینه میگوید: «پنج روز مانده بود به شروع جنگ تحمیلی و ما خبرهایی را که به مرکز می آمد دسته بندی می کردیم و برای رئیس شورای عالی دفاع که در آن موقع بنی صدر بود ، می فرستادیم . با وجود اینکه در گزارشها آمده بود که نیروهای ما ارتش عراق را تحت نظر دارند و آنها به طور قطع به ما حمله خواهند کرد ، اما بنی صدر به این گزارش ها توجهی نمی کرد»[2]. همچنین دکتر منوچهر محمدی نیز در مورد نقش بنیصدر در آماده کردن زمینه برای پیشروی عراق در خاک جمهوری اسلامی ایران ، می گوید : «آمریکا و متحدانش پیش بینی کرده بودند که با توجه به نامتوازن بودن ارتش ایران در بعد از انقلاب ، جنگ کمتر از یک هفته به طول خواهد انجامید … البته باید توجه داشت که آمریکایی ها در این زمان حساب ویژه ای نیز روی بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا باز کرده بودند و او نیز تا حد قابل توجهی ، میدان را برای پیشروی نیروهای عراقی فراهم کرده بود»[3].
2- شکاف اجتماعی در آحاد جامعه:
در جریان حاشیه سازیهای بنی صدر، وی عملا در سخنرانی 14 اسفند 1359 شخصا به رهبری ایجاد اختلاف اجتماعی و نیز تشنج آفرینی از طریق درگیری شدید بین موافقین و مخالفین در اجتماع حامیانش در دانشگاه تهران پرداخت. وی با سخنان تحریک آمیز و خلق کردن دشمنی خیالی که به زعم او و یارانش «حزب چماق بدستان» بودند، عملا آشوب درسخنرانی خود را که به مناسبت بزرگداشت مصدق برگزار شده بود، کلید زد. در بخشی از سخنرانی، بنی صدر اظهارات خود را قطع کرد و شروع به خواندن از روی کارتهای نهادهایی کرد که ادعا میکرد حامیانش(چماق بدستانش) از معترضین بازداشتی گرفتند. در این بین وی اینگونه به خیال خود به افشاگری علیه برخی نهادهای انقلابی در مراسم سخنرانی خود میپرداخت. بنی صدر در میانهی سخنرانی، کارتهایی که ادعا میکرد انتظامات مراسم و مردم(!) از معترضین ضبط کردهاند را با سمت و نهاد مربوطه میخواند[4]. از جمله این نهادها «نیروی ویژه نخست وزیری» و «ستاد عملیات جنگهای نامنظم» بودند. لازم به ذکر است که نخست وزیر در کابینه بنی صدر، شهید رجایی بود که وی با این شهید بزرگوار اختلاف جدی داشته و لذا این اختلاف را به طرز بچگانهای در سخنرانی جنجالی خود نیز بروز میدهد.
غائله 14 اسفند نیز سپری شد و چند ماه بعد بنی صدر توسط مجلس عزل گردید. این رویکرد اختلاف افکنی وی همچنان ادامه یافت تا اینکه کم کم و پس از درگیریهای خیابانی، ماهیت حامیان نفوذی وی مشخص شد. حامیانی که امروز آنها را با نام گروهک روسیاه تروریستی منافقین میشناسیم و در سالهای بعد از هیچ جنایتی علیه مردم ایران دریغ نکردند.
3- عدم توجه به موقع به محرومین و خدمت رسانی صحیح:
هر چند بنی صدر خود از مخالفین دولت موقت به دلیل عدم سامان دهی به اقتصاد بود[5]، ولی عملا رویکرد ضد ملی در پیش گرفته از سوی او نیز دوایی برای مشکلات کشور تازه خارج شده از چنگال رژیم طاغوتی نداشت. او که خود فارغ التحصیل رشته اقتصاد دانشگاه پاریس بود، در دولت موقت عهده دار مسئولیت وزارت دارایی نیز بوده است، اما عملا عمر دولت خود را صرف حاشیه سازی و تصمیمات غلط و عدم رسیدگی به مشکلات واقعی جامعه در آن شرایط سخت نمود.
نتیجه گیری:
باید به این مسئله دقت کرد که شاید امثال بنی صدر، از ابتدا نیز با برنامه نفوذ به جبههی انقلاب رسوخ نکرده باشند. اما خارج شدن از مسیر نورانی انقلاب اسلامی بمنظور خدمت، عدالت، اعتدال و عقلانیت و ورود به مسیر حاشیه سازی، شاد کردن دشمن، مقابله با خودی و تمجید از دشمن، تکیه بر گروههای هرج و مرج طلبِ آشوبگر و از همه مهمتر اعتماد به دشمن؛ طبیعتا آغوش باز دشمنان را نیز به همراه خواهد داشت. و کم کم فرد خائن تبدیل به مهرهای بی اراده میشود. لذا مسئولین دلسوز باید مسیر خود را از جهت تکمیل پازل دشمن در جهت حاشیه سازی در داخل و فرصت سازی برای بیگانه، فاصله بدهند.
اینرا بدانیم که بهشتی شهید جابجایی جایگاه شهید و جلاد بود. آنجا که حامیان جلاد در خیابانهای تهران فریاد مرگ بر او سر میدادند. پس برگزاری انواع همایشات ولو توسط منتسبین ایشان، برخی مثلا دوستان سابق و نیز برخی انقلابیون پشیمان، در کنار پدران معنوی و حامیان جلادان او، ما را فریب ندهد. مراسمات، نشستها و برنامههایی با ظاهری از بهشتی، اما با محتوای نفاق. رهبر انقلاب اسلامی با مشاهدهی اقدامات مذبوحانهی این جریان سیاسی برای پیروز شدن در انتخابات ریاست جمهوری سال جاری به هر قیمتی، مجبور شدند بعد از عبور از دوران انتخابات و خوابیدن گرد و غبار به پا شده از سوی جریان مذکور، اینگونه به شرح مظلومیت بخش قابل توجهی از تاریخ انقلاب بپردازند: «یک نکتهای را من اینجا در بینالهلالین عرض بکنم، و آن مربوط به دههی 60 است؛ دههی 60 یعنی دههی اوّل پیروزی انقلاب و دههی حیات بابرکت امام بزرگوار. برادران و خواهران عزیز! دههی 60، یک دههی مظلوم است؛ دههی تعیینکنندهی در سرنوشت ایران و ایرانی، دههی فوقالعاده مهم و حسّاس و درعینحال ناشناخته و اخیراً بهوسیلهی برخی از بلندگوها و صاحبان بلندگوها مورد تهاجم؛ دههی 60 را مورد تهاجم قرار میدهند. دههی 60، دههی آزمونهای بزرگ و دههی پیروزیهای بزرگ است. دههی 60، دههی خشنترین تروریسم در کشور است. در طول چند سال، هزاران نفر از آحاد مردم، از مسئولین، از قشرهای مختلف بهوسیلهی تروریستها به شهادت رسیدند»[6]. آری منظور این بیانات را بطور واضح قاطبهی ملت ایران متوجه شدند. زیرا ملت ایران دیدند که چگونه یک جریان سیاسی ورشکسته با سابقه انواع خیانت همچون فتنه 88، دوباره برای جلب حمایت عناصر میدانی گروهک جلاد منافقین بمنظور اقدامات میدانی و نیز ترسیم چهرهای خشن و جنایتکار از رقیب انتخاباتی، شعارهای دهه 60 این گروهک جنایتکار را تکرار کردند.
رهبر انقلاب در ادامه این بیانات به انتقاد و گلایهای آنچه در رقابتهای انتخاباتی پیرامون تعویض جایگاه جلاد و شهید رخ داد میپردازند: «در دههی 60، ملّت ایران و جوانهای ما آنچنان محکم ایستادند که بر همهی اینها پیروز شدند. این خیلی مسئلهی مهمّی است. من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأمّلند و راجع به دههی 60 قضاوت میکنند، جای شهید و جلّاد عوض نشود! در دههی 60، ملّت ایران مظلوم واقع شد؛ تروریستها و منافقین و پشتیبانهای آنها و قدرتهایی که آنها را به وجود آورده بودند و دائماً در آنها میدمیدند، به ملّت ایران جفا کردند، بدی کردند؛ ملّت ایران در موضع دفاع قرار گرفت، امّا دفاع کرد و پیروز شد و بحمدالله آن توطئههای آنها را خنثی کرد»[7].
اینرا نیز بدانیم که بنی صدر ، بی لیاقتی بود که بواسطهی مغرور شدن به رای مردم، غرق شدن در نفسانیات، فریب خوردن از بیگانه و در نهایت مزدوری بیگانگان، به عملهی جلاد تبدیل گشت و مقام امانتی را قدر ندانست و پایمال کرد. سرنوشتش چنین شده است که امروز میبینیم. نه از آخرت بهرهی برده و نه حتی از دنیا بهرهی ارزشمندی!. خیانت به انقلاب او را تبدیل به شخصی در حد تحریریهی بیبیسی، فرانس24، یورو نیوز و … کرده است که هرازگاهی برای خاطره نگاریهای مضحک، مصاحبهای با او میکنند.
سخن پایانی:
در شرایطی که دستگاههای مرکزی کشور و بخصوص قوه مجریه شکلی مختل گونه را تجربه میکنند؛ طبق فرموده رهبر انقلاب باید در حوزههایی همچون فکر، خدمت رسانی و نیز فرهنگی به حرکت خودجوش و به اصطلاح آتش به اختیار، مبادرت ورزید. اما ایشان در بیانات بعد از نماز عید فطر نیز برخی حدود این رفتار آتش به اختیار را اینگونه ترسیم کردند: « آتشبهاختیار به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است؛ آنچه ما گفتیم معنایش این است که در تمام کشور، جوانها و صاحبان اندیشه و فکر، صاحبان همّت، خودشان با ابتکار خودشان، کار را -کارهای فرهنگی را- پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند و در مقابل آنها، کار انجام بدهند؛ آتشبهاختیار، به معنای بیقانونی و فحّاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست. نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم کشور، مراقب آرامش کشور، مراقب عدم سوءاستفادهی دشمنان از وضعیّت کشور، و مراقب حفظ قوانین [باشند]»[8].
لذا حرکت تمیز و غیر قابل خدشه، اجازه نمیدهد که شرایط کنونی و عملکرد رئیس جمهور محترم را دقیقا با بنی صدر مقایسه نماییم. زیرا این خود نوعی دو قطبی تراشی در حاکمیت است و نباید چنین خبطی از سوی جریان انقلاب رخ دهد. اما مرور تحلیلی تاریخ، به ما امکان مقایسه رفتارها و نتایج به بار آمده را میدهد. هر شخصیت سیاسی، هر چقدر همانند بنی صدر عمل نماید، به همان اندازه به کشورش و نیز خودش ضربه میزند. اعتماد به بیگانه، تکیه به حمایت گروهها و جریانات معاند انقلاب بمنظور پیش بردن اهداف در حوزه سیاسی و اجتماعی و در مقابل لفاظی علیه جریان انقلابی، رها کردن و مختل گذاشتن عرصهی خدمت رسانی به مردم(که وظیفه دولت است) و بجایش تئوری پردازیهای انحرافی و غربگرایانه بر خلاف اصول و اهداف بلند مدت انقلاب، میدان عمل دادن به جریان نفوذ و … همانطور که در زمان بنی صدر سبب ضربه به کشور و البته رسوایی وی شد، میتوان در هر دورهای ولو به میزان خفیفتر نیز همین اثرات مخرب را داشته باشد. پس مواظب بنی صدر نفس خود باشیم.
پی نوشت ها:
[1] – 35 سال دولت های پس از انقلاب با 9 سلیقه، سعید نوایی، خبرآنلاین، 19/11/1392
[2] – خیانتهای بنیصدر در جنگ، کامران غصنفری، انتشارات روزنامه کیهان، 1393
[3] – 35 سال دولت های پس از انقلاب با 9 سلیقه، سعید نوایی، خبرآنلاین، 19/11/1392
[4] – روزنامه های انقلاب اسلامی و کیهان، 16/12/1359
[5] – کیش شخصیت آقای رئیس جمهور، تسنیم، 9/2/1396
[6] – بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)، 14/3/1396
[7] – بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)، 14/3/1396
[8] – بیانات رهبر انقلاب در سخنرانی بعد از نماز عید سعید فطر، 5/4/1396
نویسنده: امیرعلی ناقدی
انتهای متن/
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت مربوط به تیم نجف آبادنیوز است.
طراحی سایت : نجف آبانیوز