ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 31986
  • ۲۴ تیر ۱۳۹۶ - ۶:۵۱
  • 541 بازدید
  • ارسال توسط :
مدافعان حرم در خاکریز اول جهاد ایستاده‌اند/ هیچ چیزی برایم بالاتر از خدا نیست

مدافعان حرم در خاکریز اول جهاد ایستاده‌اند/ هیچ چیزی برایم بالاتر از خدا نیست

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از کوله بار: سید صالح موسوی، متولد سال 1341 در خرمشهر است. او متاهل است و  28 آذر سال 59 ازدواج کرده است. سه فرزند دارد و دو دختر و یک پسر و با شوقی که از پشت […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از کوله بار: سید صالح موسوی، متولد سال 1341 در خرمشهر است. او متاهل است و  28 آذر سال 59 ازدواج کرده است. سه فرزند دارد و دو دختر و یک پسر و با شوقی که از پشت تلفن  هم  می شود در چهره اش دید، می گوید: چهار نوه هم دارم. او این روزها بازنشسته است و در کاشان ساکن است و آنجا روزگار می گذارند. اوطبق اعلام بنیاد جانبازان، یک جانباز 10 درصد است اما این را قبول ندارد و اصلا مخالف این درصد گذاری ها است و می گوید ارزش رزمنده ها بیش از این است و این درصد گذاری ها را نوعی توهین به شان جانباز می داند.سید صالح موسوی روزگاری در دهه 7 همراه با مرتضی آوینی بزرگ ، "شهری در آسمان " می ساخته و بعدها در ساخت" روایت فتح" همکاری داشته است. در ادامه گفت و گوی کوله بار با این جانباز خرمشهری را می خوانید:

از خودتان بگویید. زمان انقلاب و بعد هم جنگ چه می کردید؟چطور وارد سپاه شدید؟ چند ماه بعد از پیرزی انقلاب، بحث تجزیه خوزستان پیش آمد و آن جا در درگیری های جریان  خلق عرب بودیم که آمدند و حمله کردند . من را برای چند ساعت اسیر کردند و می خواستند ما را به عراق ببرند. بعد رفقا به آنها اولتیماتوم دادند و ما آزاد شدیم.آخر شب آزاد شدیم اما از همان جا درگیری هایمان با خلق عرب شروع شد و من اولین تجربه درگیری با ضد انقلاب را در این حادثه به دست آوردم. از آنجا به ستاد تهران آمدم، پاسدار سپاه تهران شدم و بعد از مدتی، به کردستان رفتیم. بعد از آن، در یگان های حفاظت از شخصیت ها؛ مثل اعضای شواری انقلاب و منزل شهید بهشتی بودم. انفجارها درخرمشهر شروع شد و اوضاع شهر به هم ریخته بود و به همین دلیل، به خرمشهر برگشتم.   از کدام ناحیه ها مجروح شدید و بعد جانباز؟  اولین باری که من مجروح شدم تیر به دست چپم خورد و سپس ترکش به پشت سرم خورد. در درگیری دیگری ترکش به مچ پاهایم خورد. یک بار هم ترک های  گلوله آرپی جی که خودم شلیک کردم به  دو پایم رفت. بعدها ترکش به جناغ سینه ام خورد. یکی دوبار هم موج انفجار من را گرفت. گوشه یکی از چشم هایم نیزترکش خورده است.   چه آرمانی داشتید که حاضر شدید به خاطرش  این سختی ها را تحمل کنید؟ آرمان اصلی من دفاع از انقلاب و مردم و ناموسشان بود و البته مبارزه با استکبار. ما آن روزها اعتقادات انقلابی قوی داشتیم و عاشق انقلاب و امام( ره) بودیم. همیشه وقتی از من سوال می شود که چطور آن زمان با آن همه شور و شوق این حرکت ها و تلاش ها را می کردید تا آن حماسه ها خلق شود می گویم آن بچه ها ایمانشان حقیقی بود و صداقتی بی مثال در رفتارشان بود. دنبال منفعت خودشان نبودند. چون هرجا حدیث نفس باشد غیر از این می شود.آن فضا فضایی بود که خدا حاضر و ناظر بود.همین باعث می شد که رزمنده ها کارها و عمل هایشان به دل همه بنشیند.   از مشکلاتی که به عنوان یک جانباز با آن دست و پنجه نرم می کنید، بگویید؟ گوش هایم مشکل دارد و پاها و بدنم درد دارد. از آنجا که استرس زیادی رویم بود مشکلات زیادی پیدا کردم. حدود 250 نفر از دوستان نزدیک را در جنگ از دست دادم و در نتیجه فشارهای روحی و روانی و جسمی زیادی را تحمل می کنم. باقی مشکلاتم از جنس مشکلات سایر مردم است.   عملکرد بنیاد جانبازان را چطور ارزیابی می کنید ؟ ببینید من ارتباطی با بنیاد جانبازان ندارم و انتظاری هم از آنها ندارم. هیچ کس برایم بالاتر از خدا نیست.در ضمن اینکه روی جانباز درصد می گذارند را قبول ندارم و این موضوع را نوعی توهین می دانم. اینها را در مصاحبه زنده تلویزیونی هم گفته ام. شخصیت رزمنده این طور نیست که با درصد آن را بسنجی. احساس می کنم که خودم را می فروشم اگر وارد این وادی شوم. نگاه من به این قضیه اینطور است. اصلا نمی خواهم کسانی که دنبال این موضوع می روند را نقد کنم و قصد توهین هم ندارم. این افراد حقشان است. اما من هیچ وقت از ابتدا توقعی از کسی نداشتم و زندگی معمولی دارم . موقعیت هایی برایم پیش آمد که می توانستم آدم دیگری بشوم اما نخواستم و نشدم.   فکر می کنید مردم و جامعه چقدر قدردان از خود گذشتی تان هستند؟ شرمنده مردم هستم. وقتی به یاد محبت های مردم می افتم از خود بی خود می شوم.مردم ما هیچی برایمان کم نذاشته اند. آن که نمی شناسد که هیچ اما آنهایی که می شناسند سنگ تمام می گذارند.و برای من آنچه مهم است نگاه مردم و دعای آنهاست.   نظرتان راجع به مدافعان حرم چیست؟ این جوان ها توفیق پیدا کرده اند که بروند و توی خاکریز اول جهاد بایستند و به شهادت برسند. من حسرت می خورم که چرا ما این توفیق را پیدا نکرده ایم. هر چقدر هم اصرار می کنم نمی گذارند بروم و می گویند باید در کشور بمانی. امیدوارم عنقریب  بتوانیم  در خودعربستان نقش آفرینی کنیم و امروز می بینم که روز به روز به این جایگاه نزدیک تر می شویم.معتقدم مدافعان حرم همان رزمنده هایی هستند که روزی در خرمشهر می جنگیدند.   هدف مدافعان حرم را به هدف رزمندگان دفاع مقدس نزدیک می دانید؟ بله هدف همان است و در واقع اینها ادامه دهنده راه رزمندگان دفاع مقدس هستند.   جوان های آن دوره که راه جبهه ها می شدند ، چه ویژگی هایی داشتند؟ به کاری که می کردند اعتقاد داشتند. عاشق انقلاب و امام (ره) بودند و دائم در حال خودسازی در زمینه های مختلف بودند. صریح بودند و صادق و با حیا و با ادب و هرگز دنبال خود نبودند و دنبال این بودند که هدفشان را به سر انجام برسانند. بی توقع بودند و هرگز مدعی نبودند و بااخلاق بودند. دنبال پیشی گرفتن از دیگری اگر بودند تنها در امر خیر بود. این جوان ها جانشان کف دستشان بود.  

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.