ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 3229
  • ۲۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۱:۲۳
  • 333 بازدید
  • ارسال توسط :
ما كجاي دفاع از حرم هستيم…

ما كجاي دفاع از حرم هستيم…

به گزارش شهدای مدافع حرم به نقل از مشرق، محمد‌امین توکلی‌زاده مدیرکل روابط عمومی آستان قدس نوشت: امشب شب سختي است عذاب وجدان دارم . امشب خدا خواست صحنه اي به من نشان دهد ومن حقارت خود را ببينم . امشب رفته بوديم مسجد جامع شهرك رجايي شهر مشهد روحاني جوان ، مردم دار وبا […]

ما كجاي دفاع از حرم هستيم...به گزارش شهدای مدافع حرم به نقل از مشرق، محمد‌امین توکلی‌زاده مدیرکل روابط عمومی آستان قدس نوشت:

امشب شب سختي است عذاب وجدان دارم .

امشب خدا خواست صحنه اي به من نشان دهد ومن حقارت خود را ببينم .

امشب رفته بوديم مسجد جامع شهرك رجايي شهر مشهد روحاني جوان ، مردم دار وبا غيرت مسجد از كم لطفي هاي مسؤلين گفت نسبت به حاشيه.

در آخر خداحافظي كرد كه براي رسيدگي به حال يكي از جانبازان مدافع اهل حرم برود. خواهش كرديم همراهش شويم.

رفتيم از لا بلاي كوچه هاي غربت شهر به كوچه باريك مظلوميت مدافعان حرم رسيديم .

چند روز پيش يكي از بستگان از همسرم پرسيده بود مي گويند پول خوبي به اينها مي دهند كه مي روند سوريه وآنقدر محكم گفته بود كه خانم ما هم از من پرس وجو مي كرد واقعا چقدر حقوق مي دهند كه اينها حساس شده اند…

درب كوچك خانه كه باز شد به هر چييزي شبيه بود الا خانه شايد سي تا چهل متر فضا دو اتاق تو در تو كه هر كدام به سختي هفت هشت متر مي شدند .

اتاق را به زحمت موكت كرده بودند. بخاري كم جان فرسوده تمام توان خود را براي گرم كردن اتاق بدون پرده صرف مي كرد. تختي در گوشه اتاق خود نمايي مي كرد. جواني لاغر وبي حال ولي نوراني روي تخت افتاده بود. به سختي با او ارتباط گرفتيم.

تير قناسه كتف را شكافته بود ودوباره كمانه كرده بود وقطع نخاع شده بود.

اهل تربت جام بودولي با فاطميون افغاني راهي دفاع از حرم شده بود.

پدر پيرش مي گفت او تنها نان آور ما بود مادرش مريض واز كار افتاده است.

وگريه مي كرد ومن آب مي شدم…

مي گفت كاش شهيد شده بود.

ومن آب مي شدم…شرمگين تر ين زمان عمرم را تجربه كردم.

بيمارستان او را مرخص كرده بود برود تربت جام، ولي جايي نداشتند مادر مريض واز كار افتاده پدر پير وسالخورده وحالا يك جوان رعنايي قطع نخاع .

مي گفت جوان هاي تربت جام كه براي كارگري به مشهد مي آيند اين خانه را اجاره كرده اند وچون با هم فاميل هستيم مارا هم پذرفته اند .

گاهي اوقات باهم نرمشش مي دهيم كه زخم بستر نگيرد ولي هيچ توان مالي براي ادامه درمان يا پرستاري نداشتند همت كرده بودند تا اينجا هم كار را جلو برده بودند ولي حالا كار سخت شده بود .

پدر كه گريه مي كرد اينگار آسمان بر سرم خراب مي شد .

اسم مبارك حضرت زينب (س) كه آوردند جان تازه گرفتيم هنوز معتقد وپا برجا بودند اما گلايه مند از بي توجهي مسؤلين .

از خودم پرسيدم ما كجاي دفاع از حرم هستيم ؟

چطور مي خواهيم قيامت سر بلند كنيم؟

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن