ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 34247
  • ۰۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۶:۴۹
  • 528 بازدید
  • ارسال توسط :
پوشیدن لباس خدمت را باید از خود امام رضا(ع) طلبید/ زائر مخلص دست خالی باز نمی‌گردد

پوشیدن لباس خدمت را باید از خود امام رضا(ع) طلبید/ زائر مخلص دست خالی باز نمی‌گردد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح توس؛ هر کجای شهر مشهد که باشی وقتی دلت بگیرد نیروی جاذبه حرم مطهر رضوی تو را بدان جا می‌کشاند، شاید بخواهی سر به بیابان بگذاری؛ اما یک ساعت بعد خود را مقابل باب‌الجواد(ع) می‌بینی […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح توس؛ هر کجای شهر مشهد که باشی وقتی دلت بگیرد نیروی جاذبه حرم مطهر رضوی تو را بدان جا می‌کشاند، شاید بخواهی سر به بیابان بگذاری؛ اما یک ساعت بعد خود را مقابل باب‌الجواد(ع) می‌بینی و شاید بخواهی به خانه رفته و تمام غصه‌هایت را هوار کنی اما بغضت و صدای خفته در گلویت تنها در چند قدمی ورودی حرم امام رضا(ع) رها می‌شود.

 

اینجا جایی است که اگر اسیر تمام زرق و برق‌های دنیا هم که باشی رها می‌شوی، اصلا باید رها شده باشی که تو را بخوانند، کارت دعوتت را به دستت بدهند و راهی شوی، باید نیم نگاهت کنند تا سرت گیج برود و صدای بال کبوتران تو را از خود بی‌خود کند و ندانی کجایی و بعد تو بمانی و یک گنبد طلا و صدای مدهوش کننده نقاره خانه.

دیروز درست از همان روزها بود، همان روزهای رهایی. ساعت پنج عصر بارگاه منور علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) مرا در یک بغل مهر خود جای داده بود، نگاهم می‌چرخید و روی هر زائر و خادمی خیره می‌ماند.

 

به دنبال سوژه‌ از رواق‌ها و صحن‌ها می‌گذرم، از برخی خادمان راهنمایی می‌گیرم و همه به اتفاق رویایی، خادم 83 ساله‌ای را معرفی می‌کنند که سالهاست فیش غذای حضرت دریافت نمی کند و روزهای فعالیتش 24 ساعت شبانه روز را بیدار است.

 

 دقایقی رویایی را زیر نظر گرفتم، گویی لبخند جزو لاینفک چهره‌اش بود؛ هر از چند گاهی دست در جیبش کرده و به کودکانی که از اطرافش رد می‌شوند شکلات می‌دهد سپس آنها را با لبخندی از روی محبت بدرقه می‌کند؛ به او نزدیک می‌شوم، چشم‌های رنگی و موهای سفیدش از نزدیک بیشتر خودنمایی می‌کند.

خود را اینگونه معرفی می‌کند: سید هاشم رویایی هستم و از 40 سالگی در آستان مبارک امام رضا(ع) خدمت می‌کنم، در حال حاضر حدود 43 سال است که لباس خادمی بر تن دارم و به صورت اجدادی و موروثی خادم بارگاه منور امام رضا(ع) شده‌ام.

 

از او راجع به اینکه چرا فیش غذای حضرت دریافت نمی‌کند می‌پرسم و او که گویی یکه خورده است می‌خواهد کار خود را پوشیده نگاه دارد، گویی قرار معهودش با صاحب قلبش افشا شده است پس با لبخند می‌گوید: غذاهای اینجا پر انرژی بوده و با من سازگار نیست زیرا من غذاهای ساده می‌خورم.

 

او اینها را می‌گوید و سرش را به زیر می‌اندازد و آنگاه شانه‌های تکیده‌اش شروع به لرزیدن می‌کند، برای دقایقی سکوت می‌کنم و سپس در مورد خدمت 24 ساعته‌اش بدون هیچ استراحتی می‌پرسم و او اظهار می‌کند: می‌خواهم خدمت کنم و این علاقه شخصی من است به همین خاطر روزهایی که نوبت کاری من است استراحت نمی‌کنم.

 

رویایی خدمت در آستان مبارک رضوی را سراسر خاطره دانسته و ابراز می‌کند: شبی ساعت 12 در بیت نشسته بودم مردی آمده و اجازه نشستن گرفت و گفت پس از 54 سال به پابوسی آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) مشرف شده است و تا به حال حرم را زیارت نکرده بود؛ این زائر اهوازی که طی چهار روزی که در مشهد مقدس اقامت داشت اصلا چشم بر هم نزده بود، می‌گفت برای یک مهمانی به تهران آمده بودیم، میزبان، خلبان بود و به من چهار بلیط داخلی داده بودند و اینگونه ما راهی شهرالرضا(ع) شدیم؛ آن هنگام که چشمانم به بارگاه منور هشتمین اختر تابناک امامت و صحن و سرای حرم مطهر ایشان روشن شد از ذوق خوابم نبرد.

 

من به این زائر گفتم شما برای این مسافرت دعوت شده بودید و امام شما را دوست دارند پس هر چه می‌خواهی از ایشان بگیر سپس این مرد 54 ساله با چشم‌هایی گریان همچون کودکی که به آغوش مادر پناه می‌برد، به دامان امام رضا(ع) پناه برد و رفت.

 

رویایی این ها را می‌گوید و سرش را به زیر می اندازد، شاید با خود می‌اندیشد که آیا او نیز هر بار دعوت می‌شود یا…؟ سکوت میان ما حکم‌فرما می‌شود که یکباره صدای هق هق او ما را به خود می‌آورد، زیر لب ذکر شکرلله را گفته و ادامه می‌دهد: هر چه از حضرت ثامن الحجج(ع) خواستم به من داده‌اند؛ این جمله را که ادا کرد برای اینکه مبادا دچار غرور و منیت شود می‌گوید: من در برابر همه صفرم و برآورده شدن تمام حوائجم نشان دهنده بزرگواری ضامن آهوست.

 

از او راجع به کرامات امام رضا(ع) که به چشم دیده باشد می‌پرسم و او در جواب پاسخ می‌دهد: کرامت در بارگاه منور حضرت شمس‌الشموس(ع) زیاد است ولی مهمتر از همه این است که در یک روز جمعیت مشهد سه برابر می‌شود؛ اما نان، گوشت و آب کم نمی‌آید در حالی که اگر یک دهم این جمعیت وارد یکی از استان‌ها شود موجب قحطی خواهد شد.

 

میان صحبت‌های او مردی میان سال از او تبرکی می‌خواهد و این خادم 83 ساله دست در جیب کرده و دو شکلات به این مرد داده و او را برادر خطاب می‌کند، سپس حرفش را از سر گرفته و می‌گوید: جمعیت مشهد در ایام خاصی سه برابر می‌شود با این وجود چیزی کم و کسر نمی‌شود و این معجزه‌ای از امام رضا(ع) است.

 

رویایی آن چنان نام امام رضا(ع) را با تکیه بیان می‌کند که نشان از دوستی و عشقی دیرینه دارد سپس ادامه می‌دهد: هر چه از آقا خواسته‌ام جلو جلو به من عطا کرده‌اند؛ او دوباره بغض می‌کند؛ اما این بار بی پروا اشک می‌ریزد، سرش را به زیر انداخته است و سکوت را تنها صدای هق هقش می‌شکند.

 

سرش را بالا می‌آورد، چشم‌هایش سرخ شده‌اند از این رو نگاهش را از ما برداشته و به زمین خیره می‌شود و هر از چند گاهی با انگشتان دستانش بازی می‌کند؛ او می‌گوید: هفته‌ای یک یا دو روز در حرم کشیک هستم و شغل اصلی‌ام فرش فروشی است.

 

رویایی از تاثیر خادمی امام رضا(ع) بر حرفه‌اش اینگونه می‌گوید: از روزی که در حرم مطهر علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) خدمت می‌کنم دیگر به شغلم علاقه نداشتم از این رو تمام روزهای فوق‌العاده و جشن‌ها ترجیح می‌دهم در بارگاه منور حضرت شمس‌الشموس(ع) خدمت کنم.

 

او با خنده‌ای که گوشه لبش نقش بسته است، ادامه می‌دهد: بین فامیل رسم شده است که روز برگزاری مراسم خود را با روز کشیک من هماهنگ کنند زیرا می‌دانند روز خادمی‌ام در هیچ مراسمی شرکت نمی‌کنم.

 

رویایی که پدرش 73 سال خادم حرم بوده است، از ایجاد علاقه‌اش به امام رضا(ع) اینگونه می‌گوید: خانه‌مان کنار صحن کوثر بود و پدرم نیز در کنار خدمت به زوار، زیارت‌نامه‌خوانی می‌کرد، بنابراین از دوران کودکی به واسطه پدرم در حرم مطهر رضوی زیاد رفت‌وآمد داشتم، از این رو حالا که 83 سال از خدا عمر گرفته‌ام چنانچه کشیک هم نداشته باشم باز هفته‌ای دو الی سه روز برای زیارت به بارگاه منور امام رضا(ع) می‌آیم.

 

این خادم 83 ساله به زائران بارگاه منور امام رضا(ع) اشاره کرده و می‌گوید: زوار انواع مختلفی دارند، عده‌ای سرسری از کنار آداب زیارت رد می‌شوند و در مقابل برخی زوار بسیار مخلصند، و این بدین خاطر است که شاید برخی امام رضا(ع) را ظاهری بشناسند.

 

او می‌گوید: از بچگی به امام رضا(ع) علاقه خاصی داشتم به گونه‌ای که هر طرف گنبد و بارگاه حضرت ثامن الحجج(ع) قرار داشت حتما می‌ایستادم و سلام می‌دادم.

او این را گفت و دست‌هایش را بر روی سینه گذاشت، برای دقایقی چشم‌هایش را بست، شاید داشت زیر لب دوباره سلام میداد به امامی که از کودکی عاشقانه دوستش داشت.

 

چشم‌هایش را که می‌گشاید سرخی چشم‌هایش بیشتر شده، بی‌خوابی و ذوق دیدار که با هم جمع شوند قطعا حاصلش سرخی چشم و سفیدی دل خواهد بود؛ رویایی ابراز می‌کند: امام رضا(ع) خیلی بزرگوار است و اگر کسی با اخلاص وارد بارگاه منور این امام همام شود قطعا دست خالی باز نمی‌گردد.

 

از او می‌پرسم هر زمانی که حتی برای کشیک به حرم مشرف می‌شود، آیا به دعوت آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) است یا خیر؟ و این خادم 83 ساله پاسخ می‌دهد: قطعا حضرت شمس الشموس(ع) دعوت کرده‌اند که ما خادم شده و خدمت می‌کنیم.

 

اوایل انقلاب برخی می آمدند و می‌خواستند خادم امام رضا(ع) شوند، از من می‌پرسیدند به چه کسی مراجعه کنیم من در پاسخ به آنها می‌گفتم تنها خدمت امام رضا(ع) بروید و از ایشان از ته دل خادمی را بطلبید اگر آقا قبول کردند نیاز به سفارش کسی نیست؛ اما اگر قبول نکردند هیچ کس نمی‌تواند سفارش شما را انجام دهد.

 

از او در مورد شناخت زوار از حضرت ثامن الحجج(ع) می‌پرسم و او پاسخ می‌دهد: شناخت زوار بستگی به عقیده و نیت خود زائر دارد برخی از زائران در بارگاه منور آقا امام رضا(ع) مدام به بهانه یادگاری عکس می‌گیرند و من به این زوار می‌گویم کارهای حاشیه به زیارت صدمه می‌زند، در مقابل برخی اخلاص به خصوصی دارند و می‌دانند برای چه به حرم مشرف شده‌اند، زائر باید نسبت این حضرت معصوم شناخت داشته باشد؛ اما متاسفانه آنهایی که شناخت و توجه دارند خیلی کمند.

 

او خاطرات را در ذهن خود مرور کرده و قطره اشکی در چشمانش حلقه زده و می‌گوید: اگر کسی امام را از روی معرفت و شناخت زیارت کند محال است دست خالی بازگردد؛ شبی در دارالسرور راه می‌رفتم که زیر پایم چیزی آمد یک حلقه طلا بود، آن را به دفتر امانات سپردم، دقایقی بعد چشمم به جوانی افتاد که کنار درب ورودی ایستاده و رو به امام رضا(ع) می‌گفت جواب همسرم را چه بدهم از او پرسیدم چه شده و او از گم شدن حلقه‌اش گفت نشانی آن را پرسیدم سپس با هم به دفتر امانات رفته و حلقه‌اش را بازگرداندم. آن زائر متعجب و متحیر بود که من به او گفتم امام رضا(ع) دوست ندارد زائرش از اینجا ناراحت بیرون برود.

 

رویایی، این خادم 83 ساله سرش را از روی اخلاص به زیر انداخته و می‌گوید: شب‌ها که با امام رضا(ع) خلوت می‌کنم بسیار ساده و خودمانی سخن می‌گویم و برای تمام کسانی که التماس دعا گفته‌اند دعا می‌کنم و آقا خیلی بزرگوارند تا آنجا که اگر کسی با اخلاص به ایشان پناه بیاورد دست خالی باز نمی‌گردد.

 

او این را می‌گوید، سرش را به زیر انداخته و ناله سر می‌دهد؛ شاید دارد نجواهای ریز عاشقانه‌اش را با حضرت عشق در میان می‌گذارد، سپس رو به ضریح نورانی هشتمین اختر تابناک امامت خیره شده و پیش به سوی خدمتی برخواسته از قلب می‌رود.

 سعیده حیه‌در

 

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.