ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 41749
  • ۰۵ شهریور ۱۳۹۶ - ۴:۳۴
  • 90 بازدید
  • ارسال توسط :

برگرد بابا تا خانه با تو بوی زندگی بگیرد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، نفیسه عطایی، فرزند شهید مدافع حرم، مرتضی عطایی، عصر روز گذشته، چهارم شهریورماه، در یادواره پدر شهید خود، دلنوشته‌ای را خواند که به شرح ذیل است:«بسم رب الشهداء و الصدیقینسلام قهرمان زندگی من، سلام بابای خوبم، امروز که […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، نفیسه عطایی، فرزند شهید مدافع حرم، مرتضی عطایی، عصر روز گذشته، چهارم شهریورماه، در یادواره پدر شهید خود، دلنوشته‌ای را خواند که به شرح ذیل است:«بسم رب الشهداء و الصدیقینسلام قهرمان زندگی من، سلام بابای خوبم، امروز که این دلنوشته را برایت می‌نویسم حوالی یک سال می‌شود از آخرین دیدارمان، بابا، یادت می‌آید آن روزی که تنگ همدیگر را جلوی خانه در آغوش کشیدیم، همان روزی که با بوسه‌هایت به تمام وجودم طراوت بخشیدی، نمی‌دانستم که این آخرین دیدار من و توست، آن روز بودنت را با تمام وجودم احساس می‌کردم اما با دور شدن از تو گویی تمام دنیا رفت.حالا که یک سال از نبودنت می‌گذرد، تازه می‌فهمم دلم با تو چه آرامش غریبی داشت، ولی اشکالی ندارد، آن آرامش غریب، فدای چادر خاکی زهرا(س) و دخترش حضرت زینب(س)، به تو افتخار می‌کنم که در این راه قدم برداشتی و هدفت فقط کشتن دشمن نبود، هدف تو بزرگ‌تر از این‌ها بود، آن چیزی که کوته‌فکران توانایی درکش را ندارند، تو می‌خواستی با شهادتت به مردم بفهمانی حضرت زینب(س) تنها نیستند، تو با شعار «کلّنا عباسک یا زینب(س)» در این راه قدم برداشتی و فریاد کودکان مظلوم سوریه را شنیدی، شاید بعضی‌ها بگویند تو برای پول رفته‌‌ای، ولی اشکالی ندارد، تو و همرزمانت به آمریکا و اسرائیل و همان‌هایی که پشت میز نشسته‌اند و غرب را الگوی خود قرار داده‌اند فهماندی هنوز هم رهبرمان فدایی فراوان دارد.این روزها شهر تغییر کرده با وجود افرادی خوش‌گذران، مردم در انتظار مهدی فاطمه نیستند، منتظرند چهارشنبه بیاید و آزاد باشند، منتظرند تا با چشم‌های‌شان ناموس دیگران را تماشا کنند، می‌دانی بابا؟، آن‌ها در این شلوغی دنیا راه را گم کرده‌اند، یادشان رفته برای وجب به وجب این خاک، شهدا خون داده‌اند، شهدا رفتند تا این‌ها در امنیت باشند و فقط حیا و حجاب را سفارش کردند.می‌دانی اگر این‌ها ولایی باشند و فاطمی عمل کنند، بعضی از گرگ‌صفت‌ها نمی‌توانند به خود اجازه تعرض  و تجاوز بدهند، نسل مردم که تغییر نکرده مگر این مردم همان‌هایی نیستند که انقلاب کردند و انقلابی بودند پس به یک‌باره کجا رفتند؟.دلم می‌خواست حالا که تو نیستی و برای دفاع از مسلمانان سوریه قدم برداشتی، مسلمانان کشور خودمان حداقل فکر کنند بهتر نیست پشت رهبر عزیزمان باشند و برای ظهور منجی عالم بشریت قدم بردارند؟، دلم می‌خواهد کمکم کنی تا در مسیر ظهور مؤثر باشم.یادت می‌آید آن روز که تو قصد رفتن کردی با تو مردانه عهد بستم که چنان باشم که تو می‌خواستی؟، تویی که مایه افتخار تو و امام زمانم(عج) باشم، سخت است، ولی با تو می‌توانم.تو شهید شدی، تو رفتی تا ایران عزیزمان مقتدرانه بماند، آری، تو شهادت را بر ماندن ترجیح دادی چراکه روح بلند و ملکوتی تو نتوانست در این دنیای خاکی بماند، خوشا به حالت ای سردار که به خیل یاران حسین(ع) پیوستی و از علایق دنیایی گذشتی و کربلایی شدی، خوشا به حالت که این دنیا نتوانست تو را همانند بعضی‌ها در قفس خویش محبوس نماید.می‌دانی دیوار شهر این روزها پذیرای توست، عکس‌هایت در خیابان حال‌ و هوای دیگری دارد، به تو افتخار می‌کنم، افتخار می‌کنم که تو برایم پدری کردی و راه و رسم زندگی را در کنار مادرم به من یاد دادی. پدرم، تو که در خلوت شهر به سکوت پر از درد من گوش می‌‌دهی و در اعماق قلبم و در کوچه پس‌کوچه‌های وجودم قدم می‌گذاری و احساسم را درک می‌کنی، از تو خواهشی دارم، که همزمان با ظهور صاحب‌الزمان(عج) برگردی، برگرد تا با تو دوباره خانواده شاد چهارنفره‌مان شکل بگیرد، برگرد تا خانه با تو دوباره بوی زندگی واقعی بگیرد. 

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.