رجانیوز – گروه فرهنگی: مبارزه؛ کلیدواژهای بود که رهبرانقلاب، طلاب را در دیدار اخیر بدان فراخواندند. این دیدار انگار بهانهای بود برای دریافتی نزدیکتر از فضای طلاب تهران و ترسیم رسالتی جدیتر فراروی طلاب انقلابی. اصل توجه ایشان به طلاب تهران و نیز چیستی و مسیر مبارزه برای ایجاد جامعه توحیدی و حیات طیبه از […]
رجانیوز – گروه فرهنگی: مبارزه؛ کلیدواژهای بود که رهبرانقلاب، طلاب را در دیدار اخیر بدان فراخواندند. این دیدار انگار بهانهای بود برای دریافتی نزدیکتر از فضای طلاب تهران و ترسیم رسالتی جدیتر فراروی طلاب انقلابی. اصل توجه ایشان به طلاب تهران و نیز چیستی و مسیر مبارزه برای ایجاد جامعه توحیدی و حیات طیبه از یک سو و شکلدهی حوزه مطلوب از سویی دیگر را با حجتالاسلام و المسلمین اکبرنژاد مدیر مؤسسه فقاهت و حجت الاسلام و المسلمین قمی مدیر و تولیت حوزه شهید قنوتی در میان گذاشتیم. اگر چه این گفتوشنود در دو مصاحبهی مجزا و تلفنی انجام شد اما برای خوانش بهتر، در قالب یک گفتوگو که انگار به صورت میزگرد برگزار شده باشد، تنظیم شده است. طبعاً خوانندگان محترم باید این را در نظر داشته باشند که چون مصاحبهها در اصل مجزا بوده، دو بزرگوار امکان رد و تایید سخنان یکدیگر را نداشتهاند. نکته دیگر اینکه رجانیوز درصدد مصاحبه با مدیران حوزههای دیگر نیز بوده و هست. البته امکان تنظیم وقت برای گفتوگو با برخی از بزرگواران با وجود پیگیریهای انجام شده فراهم نشد. سخنان رهبر انقلاب در دیدار اخیر طلاب از آن رو اهمیت دارد که شاید بتوان آن را به مثابهی سرفصلی نو فراروی طلاب انقلابی تصویر کرد. درست از همین روست که بحث در خصوص آن ضروری مینماید. *علت توجه رهبر انقلاب به طلاب تهران و جلسات امسال و سال گذشته با آنها چه بود؟ به نظر شما ایشان حساب خاصی روی طلاب تهران باز کردهاند؟ حجت الاسلام قمی: به نظر من باید به علتی ریشهایتر توجه کرد. حوزه و حوزویان جایگاه ویژهای در چشم آقا دارند که به نقشآفرینی آنها در مهندسی نظامات اجتماعی برمیگردد. بحثهایی نظیر اینکه حوزویان جانشین انبیاء هستند، در بحثهای ایشان از حد شعار فراتر رفته و چون به تفصیلات و به امتدادات و نتایج آن توجه کردهاند، یک نوع توقعات خاصی از حوزه را برایشان رقم زده. گلهمندیهایشان خیلی خاصتر و تلختر است. اینها مربوط به همان ذهنیتی است که از مقام بایسته حوزه در ذهنشان دارند و به خاطر همین تعداد دیدارهای ایشان با حوزویان و روحانیون خیلی بالاست. *این را مقایسه کردهاید؟ حجت الاسلام قمی: من برای یک کار پژوهشی ناچار بودم اینها را جمع کنم. آنهایی که به واسطه و بیواسطه آقا خطاب به حوزویان یا درباره حوزویان و روحانیون مطالبی داشتند، بالای 14 هزار صفحه مطلب است. خیلی عدد، عدد عجیبی است. آن بخش از صحبتها که اصلاً مستقیم در جلسات حوزویان بوده و خطاب به حوزویان بحثهایی را مطرح کردند حالا چه مسئولین، نخبگان یا طلاب، این بالای 3 هزار صفحه مطلب است. حجم این بیانات کلا نسبت به خیلی از مجموعهها و نهادهای اجتماعی یا جریانات بالاتر است. منتهی شاید به این شکل کمتر دیده شده بود. *یعنی مثلا طلاب سایر استانها هم با ایشان دیدار داشتهاند و در محضر ایشان نظراتشان را مطرح کردهاند؟ حجت الاسلام قمی: مثلا در سفر ایشان به قم یک دیدار در زیرزمین فیضیه بود که دیدار نخبگان بود؛ یک دیدار در خود بیت بود که دیدار فضلای جوان بود. همینطور میآمدند افراد بحثهایشان را ارائه میدادند. در این دو مورد من خود شرکت داشتم. میخواهم بگویم دیدارهایی شبیه به این بوده منتهی به هر دلیلی بعضی از اینها انعکاس رسانهای پیدا نکرده و بعضی هم مثل این مورد انعکاس پیدا کرده. به این شکل شاید کمتر بوده منتهی آقا همنشینی و گفتوگوی با حوزیان و طلاب خیلی در سبد برنامههایشان زیاد است. *جدای از اینها به نظر شما طلاب تهران ویژگی خاص دیگری نیز داشتهاند که توجه به آنها را موجب شده؟ اینجا تخصیص و اختصاصی وجود دارد؟ حجت الاسلام قمی: آنقدر که من خودم ذهنیت آقا را میفهمم، ایشان یک مشترکات ماهیتی برای حوزههای علمیه و یک هویت مشترک برای طلبهها قائلند. این خیلی ربط به مشهد و نجف و جبلعامل و اصفهان و تهران ندارد. منظورم حوزه در قیاس با بقیه نهادها و سازمانهای اجتماعی است. برای حوزه یک قدر مشترک هویتی و ماهیتی قائلند و برای طلبهها هم یک هویتی را تصویر میکنند که خیلی در آن لایه بین طلبهی مشهد و قم و تهران تفاوتی نمیگذارند ولی این هم در صحبتهای آقا اتفاقاً هست که در هر شهرهایی که حوزهی قویتری دارند مثل اصفهان یا قم، اینگونه بوده که در هر شهری وقتی در جمع حوزویان صحبت کردند، در مورد اختصاصات آن زیستبوم که یک ممیزاتی برای آن حوزه پدید آورده، صحبتهایی کردند. مثلا شما حوزهای هستید که در مجاورت با اهل سنتاید. چون این مجاورت هست، پس این جور چیزها مثلا در مسائلتان لازم میآید. در واقع چون حوزه یک پدیده اجتماعی است که در تعامل با محیط پیرامونش قرار دارد، زیستبومی که حوزه در آن قرار گرفته و آن اکوسیستم طبیعتاً ممیزات و اختصاصاتی برای حوزهها رقم میزند. من عرضم این بود که حوزه از نظر آقا یک چیز واحد است. یعنی نجف و تهرانش هم فرق نمیکند. حالا هر حوزه در هر مقطع از زمان متناسب با شرایط و اقتضائاتی که دارد، شاید اختصاصات ویژهای پیدا کند. *و در حوزه تهران این اتفاق افتاده؟ حجت الاسلام قمی: بله طبیعتاً. در صحبتهای قدیمی آقا اینها هست. حوزه تهران، حوزهای که در آن فلسفه و عرفان جدی بوده. فضای معنوی خاصی داشته. فضای سیاسی خیلی خاصی داشته. از شیخ فضل الله تا مدرس و کاشانی و… در آن فعالیت داشتند. شهید مدرس هم اینجا بساط درس و بحث پهن کرده. کاشانی هم همینطور. این حوزه خیلی حوزه اجتماعی و سیاسیای بوده. سیاست در آن خیلی پُررنگ بوده. مراودات مستقل و گاهاً حتی متأسفانه وابسته در دوره حاکمیت قبل با حکومت داشته. بسیاری از قوانین توسط حوزویانِ حوزه تهران نوشته شده. خصوصاً آن موقعها که حوزه قم خیلی نضج نگرفته بود. مرحوم آشیخ عبدالکریم تازه داشت این بساط را پُررنگ میکرد. اغلب قوانینی که آن موقع نوشته شده بعد این 70، 80 سال هنوز سر جای خودش باقی مانده. یعنی یک ارتباط جدی با حاکمیت داشته. خیلی با مردم مرتبط بوده. در بازار بوده. در عین حال خیلی حوزه بینالمللیای بوده. در این دویست سال حوزهی متأخر تهران ما میبینیم حوزه تهران ارتباطات جدی بینالمللی چه در فضای علمی و چه در فضای فرهنگی داشته. یک اختصاصاتی به لحاظ تاریخی دارد. همین الان هم بالاخره حوزه تهران است؛ حوزه پایتخت حاکمیت حکومت اسلامی است. اینجا ام القری است. اینها تأثیراتی روی حوزهاش میگذارد. اینها ویژگی حوزه تهران نیست. ویژگی تهران است. منتهی طبیعتاً روی حوزه اثر میگذارد. محل استقرار حاکمیت و مسائل پیچیدهای که حاکمیت دینی با آن مواجه است و حوزهی پس از انقلاب نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد در تهران است. کسی که بخواهد با این مسئلهها درگیر باشد به طور طبیعی اگر در تهران باشد، بهتر میتواند درگیر باشد. محل تجمع نخبگان خیلیهایش در تهران است. به شکلهای مختلف اگر نخبگی را تعریف کنید، اینگونه است که چگالی بالایی از نخبگان اینجاست. مجامع علمی خیلی در تهران پُررنگ است. بهترین دانشگاههای کشور تقریباً در تهران هستند. و یک جمعیت زیادی از مردم کشور اینجا هستند و تازه اثرات فرهنگی بر دیگر مناطق کشور دارد. جمله مرحوم شهید سید مرتضی را اگر خیلی جدی هم نگیریم که "ایران، تهرانزده است و تهران، غربزده است. باید اول تهران را حل کرد"، به هر حال یک حدی میشود این را پذیرفت که اثرگذاری فرهنگی چشمگیری روی بقیه مناطق و شهرها دارد. لذا این حوزهاش میتواند به طور طبیعی خیلی حوزه مهمی شود. حتی نزدیکیاش به حوزه قم مهم است. آقا خراسان جنوبی که رفته بودند، میگفتند اینکه شما تا مشهد فاصلهتان زیاد نیست و ابزارهای جدید، ارتباطات را تسهیل کرده، خود این میتواند عاملی باشد که شما اصلاً به تعبیری حوزه خودتان را تقویت کنید و از مزایای حوزه مشهد برای خودتان بهره بگیرید. یعنی اینجا ذهنیت آقا این است که حوزه تهران باید خیلی پُربهره از حوزه قم باشد. اگر خیلی از نظر مکانی از قم فاصله داشت، شاید خیلی از توقعات از آن کم میشد. اجمالاً خواستم عرض کنم این میتواند ویژگیهایی را درست کند. بعضی از اینها که عرض کردم چه بسا اکثرش در خود صحبتهای پیشین آقا بیان شده. من کمی تحلیل شخصیام را مبتنی بر تعابیر ایشان گفتم. *حاج آقای اکبرنژاد! آیا میتوان این اختصاصات حوزه تهران را به معنی آمادگی بیشتر طلاب تهرانی برای ورود به مسائل حکومتی دانست؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: بله. همینطور است. حضرت آقا دو سال است پشت سر هم با طلبههای تهران برنامه دارند. مقام معظم رهبری سال گذشته در جمعی که با طلبهها داشتند رویکردشان را بیان کرده بودند که ما برای امورات حاکمیت چه برای عزل و نصبهایی که از بین فقها باید انجام بگیرد و چه برای بحثهای تمدنی احساسمان این است که طلبههای تهرانی آمادگیهایشان بیشتر است. من به شخصه این را قبول دارم. این طلبه در فضای تمدنی رشد کرده. یعنی به این معنا که از اول، در فضای انتزاعی و ذهنی پرورش پیدا نکرده بلکه از اول با موانع مواجه بوده. قضایا را دیده، آسیبها را دیده، بازخورد تصمیمات را دیده، در دل جریانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بوده. این در پایتخت همیشه بهتر از جاهای دیگری اتفاق میافتد. *میتوان این را به معنی موضوعشناسیِ قویتر دانست؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: این حتی فراتر از بحث موضوعشناسی است. یک چیز دیگری است. یک درک جامع و لطیفی از واقعیت تمدن که این درک را ما حتی در قم هم نداریم. فضای قم بیشتر یک حالت انتزاعی و ذهنی دارد. شما بیشتر دارید با فرضها حل مسئله میکنید. اما در حوزه تهران اینگونه نیست. طلبه از نزدیک درگیر است. مثلا یک انتخابات که میشود، طلبهای که در قم است دارد انتخابات را از خبرگزاریها رصد میکند. اما طلبهای که در تهران است، خودش در عمق تحولات قرار دارد. حتی خبر دارم قبل از اینکه آقای اعرافی به مدیریت حوزه قم منصوب شوند که آقای غفوری مدیر مرکز تهران شدند، اصلا سیاست حضرت آقا این بود که حوزه استان تهران را کلاً از قم جدا کنند و با یک مدیریت مستقیم حوزه تهران را به سمت تحولات مطلوب ببرند. از اوایل رهبری ایشان از سال 70 به بعد ایشان خیلی جدی بحثهای تحول را مطرح کردند و در این سالها هم خیلی جدی بیان کردند. حتی در سال 86 فرمودند اگر شما تن به تحول ندهید یا حوزه میمیرد یا اگر نمیرد، منزوی میشود. روی این اساس ایشان به یک ناامیدی از مرکز مدیریت قم رسیدند، این موجب شد به این سمت بروند که یک مرکز مدیریت مستقل از قم تأسیس کنند. این داشت مقدماتش انجام میشد که آقای اعرافی مدیر شدند و زمینههای مدیریت ایشان فراهم شد. آقای اعرافی شخص خوشفکری بودند و دنبال تحول بودند. این باعث شد حضرت آقا از آن فکر منصرف شوند. امید این بود که خود مرکز مدیریت قم بتواند تحولاتی را دنبال کند. این یک جهتی است که موجب میشود دیدار با طلبههای تهران بیشتر اتفاق بیافتد. *نسبتی بین دیدار امسال با سال گذشته وجود داشته است؟ چرا این دیدارها در دو سال پی در پی برگزار شد؟ حجت الاسلام قمی: در دیدار سال گذشته چون مسئولین بیشتر صحبت کردند و تعداد کمی از طلاب امکان صحبت پیدا کردند، آقا گفتند من اصلا از این دیدار راضی نبودم. میخواستند فضای طلبهها را استمزاج کنند که طلبهها حرف نزدند. این را نوعی خسارت دانستند که نتوانستند حرف طلبهها را بشنود. البته تعبیر خسارت از من است. ناراحت شدند. خود آقا گفتند من یک بحثی داشتم میخواستم بگویم که نرسیدم و میخواستم یک استمزاجی از فضای طلبهها داشته باشم. نشد طلبهها حرف بزنند. با یک گلایهمندی این را گفتند که من اصلا میخواستم این را بشنوم. *درخواست تجدید دیدار از سوی حوزه بوده؟ حجت الاسلام قمی: من اینطور شنیدم و متوجه شدم که درخواست اینکه این دیدار تجدید شود، از طرف خود آقا بوده. حوزه تهران و مدیریتش هم شاید زحمت کشیدند و این را تقاضا کردند. اما خود آقا گفتند دیدار باید تجدید و تکرار شود. قرار بود اردیبهشت امسال حوالی سالگرد دیدار پارسال برگزار شود که به دلایلی به تأخیر افتاد. اما آنکه آقا گفتند من میخواهم استمزاج کنم، در دیدار اخیر تا حد خوبی اتفاق افتاد. آقا که میخواستند وارد جلسه شوند، پرسیدند چقدر وقت دادید؟ گفتند یک ساعت و نیم به طلبهها وقت دادیم. آقا گفتند نیم ساعت وقتشان را زیاد کنید که بیشتر حرف بزنند. یعنی اصلا آمده بودند که بیشتر حرف طلبهها را بشنوند. دفتر یک ساعت و نیم در نظر گرفته بود، همان بدو ورود آقا گفتند نیم ساعت به وقتها اضافه کنید که تعداد بیشتری از طلبهها حرف بزنند و من حرفهایشان را بشنوم. مسئلهی اول این بود که آقا میخواستند استمزاجی از فضای حوزه تهران و طلبههای تهران بکنند. حتی آنگونه که ما متوجه شدیم، دیدار قبلی را هم در اصل آقا برای همین میخواستند. *چرا اینقدر این استمزاج مهم بوده؟ حجت الاسلام قمی: من احساس میکنم آقا یک سرمایهگزاری کرده. میخواست یک ارزیابی کند و وضعیت را ببیند و بسنجد. ببیند آن سرمایهگزاری چقدر به سرانجام رسیده است. میخواستند ببینند سرمایهگزاری روی جوانان طلبه انقلابی در این سالها به لحاظ گفتمانی در چه مرحلهای است. آقا بحث را کلا روی جوانها بردند و شاید رویه جاری و مستمر ایشان باشد که بحث را روی جوان مؤمن انقلابی میبرند. در حوزه هم به طور طبیعی روی جوانهای انقلابی حوزه یک تأکید ویژهای دارند. تعبیرهایی مثل اینکه حوزه را جوانها میسازند جزو تعبیرات مصرح آقاست. جاهای دیگر هم در عین اینکه به نقش علما و مراجع و… همواره اذعان میکنند، موتور متحرکه و پیشران و گرهگشای اصلی را به تصریح چندین بار طلاب جوان دانستند. به این معنا سرمایهگزاری کردن در بین طلاب جوان در حوزه تهران میتواند خیلی عجیب نباشد. *این تأکید به چه معناست؟ آقا نمیتوانند از طریق عزل و نصبها کار را پیش ببرند؟ حجت الاسلام قمی: آقا در چند سال گذشته روی گفتمان تحول و ارتقای حوزه دمیدند و خیلی انگار روی طلبههای جوان تأکید داشتند که اینها نگرشهایشان در این فضا شکل بگیرد. البته همواره ملاحظات را تذکر دادند. ولی اینگونه بوده که روی طلبهها خیلی سرمایهگزاری جدیای کردند. بیشتر از اینکه آقا ورودهای مدیریتی قاطع بکند، کسی را عزل کند، کسی را نصب کند، تلاش کرده این گفتمان را شکل دهد. بعضی خیال میکنند در حوزه نمیشود برخورد مدیریتی و عزل و نصب کرد اما کمابیش میشود و یک جاهایی هم دارد اتفاق میافتد مثل حوزه خراسان که الان اعضای شورایش را هم آقا دارند منصوب میکنند. آقا به این معنا در حوزه ورود نکردند. بیشتر موارد حرفهایی زدند و طبهها را به تأمل داشتند. شاید بتوان گفت آقا یک حدی برای یک تغییر چشمگیر در حوزه علمیه به این تغییر نسلی که در حوزه علمیه اتفاق خواهد افتاد، خیلی امید بستند. مثلا جملات ایشان را در همین دیدار ببینید:«من وقتی نگاه میکنم، شما را –جوانها را، طلبههای جوان را- نهالهای قدکشیدهی بوستان امامت و ولایت میبینم. بحمدالله این نهالها قد کشیدهاند؛ بعضی به ثمر رسیدهاند، بعضی هم انسان را خاطرجمع میکنند که به ثمر خواهند رسید؛ از حرفها و از مجموع دیدار، انسان این را احساس میکند. وَ مَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطئَهو فَئازَرَهو فَاستَغلَظَ فَاستَو عَلی سوقِه یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّار.» تعبیر زرّاع و به شگفتی آمدن کسی که زراعت کرده جالب است. یا گفتند:«مطالبی که در این جلسه گفته شد -چه آنهایی که اینجا دوستان بیان کردند و نوشتههایشان را من گرفتم که انشاءالله بعداً شاید بتوانم بیشتر تدقیق در آن بکنم، چه آن مطالبی که چند نفری از برادران عزیز ایستادند و بهعنوان اعتراض یا بهعنوان درخواست مطرح کردند- همهی اینها مطالب خوبی بود و برای بنده خرسندکننده است.» یا فرمودند:«الحمدلله انسان مشاهده میکند که در حوزهی علمیّه، رویشهای برجستهای وجود دارد. مطالبی که گفتید، من به دقّت گوش کردم؛ البتّه مجددّاً انشاءالله بایستی همین مطالبی که گفته شد را مرور کنم، نگاه کنم و اگر خداوند توفیق بدهد رویَش فکر کنم؛ ولی همین مقداری که الان شنیدم برای من خرسندکننده و امیدوارکننده بود؛ بسیار خوب بود.» یا گفتند:«شما انتقادهایی به حوزه دارید -حالا یا حوزهی تهران یا کلّاً حوزهی علمیّه- خیلی خب! این حوزهای که شما میخواهید و به قول شما الان وجود ندارد، این را شما به وجود بیاورید.» تأکید باز در اینجا هم روی طلبههای جوان است. یا فرمودند:«شما آن جایگاه مدیریتّی و پشتیبانیهای منابع مالی را ندارید که بخواهید مثلاً یک تصمیمی بگیرید و فوراً عمل بکنید؛ امّا تحقّق خواستههای مطلوب، صرفاً با داشتن یک مدیریّت و داشتن منابع مالی به دست نمیآید، حتّی گاهی با داشتن آنها [هم] به دست نمیآید؛ چیز دیگری لازم است. آن چیز دیگر همان است که شما دارید: انگیزه، میل، وضوحِ مطلوب و غایت مورد نظر؛ اینها لازم است.» خود من که در جلسه بودم به جز یکی از صحبتها که قابل نقد بود، معمول صحبتها خیلی قوی بود. حرفهای خیلی خوبی زده شد. صحبتهای آقای شاهنوش، جلالی و… ایدههایی بود که تا حالا اصلا هیچجا مطرح نشده بود. *آقا در این دیدار یک تأکید ویژهای بر انبیائی بودن کار حوزویان داشتند و مبارزه برای ایجاد جامعه توحیدی و حیات طیبه را هم در همین فضا تصویر کردند. واقعاً الان حوزویان ما به نظر شما ذهنیت انبیائی از نقششان دارند؟! حجت الاسلام قمی: اینکه آقا حوزه را دستگاه نبوت و جانشینان نبی خدا میدانند مسئلهی حیاتیای در نظام اندیشهی ایشان است. شاید به نظر حرف تکراری بیاید ولی ایشان قشنگ به این جایگاه داده. خدا برای هدایت انسان چقدر روی انبیاء حساب کرده؟ برای نظامات اجتماعی، مهندسی کردن چقدر روی نبی خدا و دستگاه نبوت و امامت باید سرمایهگزاری کرد؟ حوزه همان است. آقا یکی دو بار میگویند برای اینکه حرف واضح شود، شما فرض کنید پیغمبر امروز هست. در همین دنیای چندین رنگِ هفتتوی پیچیدهی امروز پیغمبر هست. اگر پیغمبر امروز بود چه میکرد؟ شما باید بازوهای پیغمبر میشدید برای آن کارهای اختصاصی که پیامبر دارد. ایشان میگوید پیامبر سپاه هم برای اینکه بجنگد نیاز دارد. ولی این را هر حاکمی نیاز دارد. پیامبر برای هدایت خاصی که میخواهند در عالم رقم بزند و اقامهی دینی که میخواهد بکند یک سری امور اختصاصی دارد. آنها را به واسطهی شما باید انجام دهد. حالا فرض کنید که پیامبر از این میانه رفته. جای پیامبر را باید خودتان پُر کنید. یعنی میخواهم بگویم کاملا ماجرا را جدی گرفتهاند. از همینجا جواب بعضی سوالات واضح میشود که اصلا نبی خدا برای اقامه توحید میآید و به طور طبیعی این توحید در شئون مختلفی باید متجلی شود. یک وقت تربیت یک انسان موحد است، یک وقت رقم زدن یک جامعه توحیدی است. این جامعه توحیدی، جامعهای است که حرکتش بر اساس اراده الهی دارد رقم میخورد. منتهی این را میشود از یک زاویهای با یک امر مترابطی به اسم زندگی توحیدی و حیات طیبه جدا کرد. یعنی میتواند دو مبحث و دو موضوع از دو منظر از دو برش متفاوت باشد گر چه واقعاً به هم ربط دارند. واقعاً این دو بحث به هم مترابطند. حتماً حیات طیبه فهمهاییاش در جامعه توحیدی رقم میخورد و حتماً جامعه توحیدی بدون رقم زدن حیات طیبه نمیتواند اتفاق بیافتد. این دو برش از بحث است. یک وقت به زندگی نظر میکنیم که اینجا خیلی بحثهای مترابط با زندگی وسط میآید. مثل معنای زندگی، سبک زندگی، بحثهای اینشکلی. حیات طیبه یعنی اراده الهی و توحید وقتی تجلی میکند در زندگی چه اتفاقی برای زندگی میافتد؟ حتی برای زندگی یک نفر؟ در جامعه هم طبعاً این ضرب در جامعه بشری میشود. اینها همهاش مقاصدی است که اصلاً انبیاء الهی برای آن آمدهاند. *مبارزه در این بین چه جایگاهی پیدا میکند؟ حجت الاسلام قمی: وقتی شما دستگاه را دستگاه نوبت میبینید، تکلیف مبارزه هم معلوم است. یعنی برای مبارزه با طاغوت، برای اقامهی دین یا اقامه اراده الهی طبیعتاً مبارزه باید کرد و بدون مبارزه اینها که گفتیم اتفاق نخواهد افتاد. مبارزه همیشه بوده ولی تذکر مبارزه همواره مفید است. خصوصاً آنگاه که مبارزه یک مقدار دشوارتر و پیچیدهتر میشود مثل جنگ نرم. اینجا تذکر اینکه مبارزه است همواره در دستور کار آقاست. از چفیهای که روی دوششان میاندازند هم این تأکید مشخص است. تذکر به مبارزه دادن. طبیعتاً در یک شرایطی مبارزه میتواند خیلی حساستر و دشوارتر و پیچیدهتر شود. وقتی شما میگویید پیچ حساس تاریخی است، طبیعتاً مبارزه میتواند خیلی خاصتر و ویژهتر شود. *یک مبارزه داریم یا مبارزهها داریم؟ حجت الاسلام قمی: این نکته، خیلی مهم است. غیر از اینکه همواره مبارز هست، یک مبارزه بیشتر نیست. یک مبارزه وجود دارد با باطل و شرک و ظلم و کفر. اگر در حوزه هم کسی قرار باشد ورثهی رسول خدا باشد، برای رساندن حوزه به این محتوا دارد مبارزه میکند و تلاش میکند که در آن مبارزهی اصلی نقشش را ایفا کند. یعنی یک مبارزه اختصاصی برای حوزه تصویر نکنید. بالاخره تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. این میشود قاعدهاش. در حوزه هم همین است. در حوزه ممکن ست با تحجر و غربزدگی و وادادگی درگیر باشی، با نفوذ درگیر باشی، با خیلی از نابسامانیها و کجفهمیها و کجرویها درگیر باشی، ولی همه اینها تهاش همان مبارزه است. لذا همواره مبارزه هست. *اگر بخواهیم به نسبت انقلاب اسلامی و حوزه نگاه کنیم، این نسبت چگونه نسبتی است؟ آیا حوزه نقشی که باید در نسبت با انقلاب اسلامی ایفا کند، ایفا کرده؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: حوزه به تعبیر حضرت امام اساس انقلاب است، نطفه انقلاب است و به تعبیر مقام معظم رهبری مادر انقلاب است. انقلاب از حوزه شروع شد و نکتهای که من خیلی اصرار دارم به آن توجه کنیم این است که این انقلاب بر پایهی فقه شیعه اتفاق افتاد. این اولین بار بود. حتی حکومت سربداران هم که اولین حکومت شیعی بود، چنین ادعایی نداشت. این حکومت اصلاً بنا بود که یک فقیه در رأسش باشد و مُرّ شریعت را اجرا کند. معلوم است در چنین وضعیتی حوزه علمیه نقش اصلی را بازی میکند. یعنی نقش بیشتری مثلا از وزارت ارشاد ایفا میکند. چرا؟ چون اساساً مولِد انقلاب بوده. اسلامیت نظام از کجا باید تغذیه شود؟ وزارت ارشاد باید اسلامیت انقلاب را تأمین کند یا حوزه علمیه؟ این، انتظار را از حوزه زیاد میکند. *در این فضا خدمات حوزه چگونه بوده؟ حوزه هیچ نقشی ایفا نکرده؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: حوزه علمیه خدماتش بعد از انقلاب کم نبوده. این همه نیروها از قوه قضائیه تا نمایندگان مجلس و شورای نگهبان داریم همه خروجیهای حوزه بودند. یا اساتیدی که در دانشگاه دارند تدریس میکنند و مبلغینی که در اقصی نقاط کشور مشغولند. اینها ثمرات همین حوزه هستند. در همین انتخابات اخیر یکی از عواملی که موجب شد رأی آقای رئیسی بالا بیاید، مجاهدتی بود که طلبهها انجام دادند. اینها همه تولیدات حوزه است اما نکته این است که ما در مقام نمرهدهی باید ظرفیتها را بسنجیم و متناسب با آن داشتهها به آن نمره دهیم که این خروجیها متناسب تو بود یا نه. وقتی نگاه میکنیم میبینیم خروجیها در قامت نظام اسلامی نبوده. برای همین هم هست که ما الان احساس میکنیم آن عدالتخواهی که باید عَلَمش در حوزه بلند میشد در حوزه مطرح نیست. در جامعه هر چقدر هم مشکلات عدالت داشته باشیم، حوزه کمتر پیش میآید که از خود تحرک نشان دهد. نه اینکه اعتراضی ندارد. آنگونه که مردم احساس کنند عَلَم عدالتخواهی را علما دستشان گرفتهاند و نماینده مردم در حاکمیت هستند، نیست. از یک طرف هم برخی هملباسیهای بنده وقتی وارد حکومت شدند، اینقدر تقوا نداشتند که آلوده نشوند و این بیشتر آسیب را به پیگیریِ آن جامعه توحیدی زد. بعضی از ماها در جامعهی موجود هزم شدیم به جای آنکه آن را در معارف خودمان هزم کنیم. خودمان هزم شدیم. این میطلبید که حضرت آقا تأکید کنند که ما باید جامعه را توحیدی کنیم. *راه ایجاد جامعه توحیدی چیست؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: جامعه توحیدی با شعار نمیشود. اگر خیلی کوتاه بخواهم بگویم، یک وقت میخواهید فرد را توحیدی کنید یک وقت میخواهید جامعه را توحیدی کنید. چطور برای تربیت یک انسان شما استاد لازم دارید؟ حضرت امام چقدر تأکید میکردند که مسیر عرفان را بدون استاد نمیتوان رفت. لازم است راه و چاه را نشان دهد. وقتی میخواهید جامعه را توحیدی کنید، چه از ساختارهای حکومتی، چه برنامههایی که میخواهد به عنوان حاکمیت اجرا شود، چه احکامی که میخواهد آنها را مصوب کند، همه اینها باید اشراب شوند. همه اینها باید آن روح توحیدی را پیدا کنند. آن صبغة الله که در قرآن است، این صبغه الهی باید به اینها زده شود. ما این را کم میبینیم. چند درصد از قوانین مجلس قبلاً توسط حوزه بررسی شده؟ این همه استاد فقه و اصول داریم. اینها کجا میخواهند به درد بخورند؟ وقتی نقش حوزه و فقها کمرنگ شود، نقش ذهنهای عرفی در تصویب قوانین بیشتر میشود. این خیلی نکته مهمی است. ذهن عرفی یعنی ذهنی که کاری به مبانی توحیدی و اسلامی ندارد. تمام دغدغههایش از خواست عمومی و جمهوری شکل میگیرد و میخواهد به آن جواب دهد. از آن طرف هم تربیت نیروی متناسب میخواهد. وقتی حوزه ما هنوز کتابهای 600 سال پیش را به طلبه یاد میدهد، آیا این طلبهای میشود که زبان مشترک با جامعه داشته باشد؟ علت اینکه خیلی از طلبههای ما جامعهگریز شدند و نمیتوانند خوب در جامعه نقشآفرین باشند این است که محتوایی که در ذهنشان هست محتوایی نیست که قدرت تعامل با جامعه ایجاد کند. *یعنی شما معتقدید راه ایجاد جامعه توحیدی از اصلاح دروس حوزوی و حوزه میگذرد؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: ما دو نگاه میتوانیم داشته باشیم. یک وقت میگوییم تک تک طلبهها کاری کنند یک وقت سازمان روحانیت را میگوییم. اگر تک تک طلبهها را بگوییم یک چیز میشود. مثلا این کسی که امام جماعت یک مسجد است باید چه کار کند، اینکه نماینده مجلس است باید چه کار کند و… اینها خوب است و حتماً لازم است. اما یک وقت سازمان را در نظر میگیریم، تفکر حاکمیتی با سازمان طرف است نه شخص. وقتی سازمان را در نظر بگیریم ایرادها میرود روی اینکه چرا سازمان ما جوری عمل میکند که بعد 40 سال ما تازه به انقلابزدایی میرسیم نه انقلابی شدن. نظام احساس نمیکند که حوزه دستش را گرفته و دارد کمکش میکند. مردم هر روز احساس میکنند نقش حوزه در جامعه و تصمیمات دارد کم میشود. من این را مشکل اصلی میدانستم و در اینجا فقط بحث درس نبود. کل نظام پژوهشی، نظام تبلیغی ما، نظام پژوهشی ما، نظام تعامل حوزه با نهادهای حکومتی همه باید متحول شود. *رهبر انقلاب مبارزه را در نسبت به حوزه هم مطرح کردند و به طلاب فرمودند که حوزه مطلوب را خود شما باید ایجاد کنید. پرسش این است که این مبارزه آیا قواعدی هم دارد؟ اساساً مسیر این مبارزه چگونه مسیری است؟ حجت الاسلام قمی: کلاً برای مبارزه طبعاً یک سری شرط و شروط لازم است. حتما مبارزه قاعده دارد. در ادبیات انبیاء نگاه کنید و تبیینهایی که آقا کردهاند، این هست. مبارزه را وقتی میخواهیم دنبال کنیم، چیزهایی لازم دارد که در صحبتهای آقاا بود. مثلا باید متشکل شد، تجهیز شد و… . درست است که آقا ناظر به حسی که از صحبت یکی دو نفر از طلبهها برمیآمد تذکر دادند ولی اینها نگاه آقاست. فرمودند درس بخوانید. درس را جدی بگیرید. اگر میخواهید یک اتفاق بزرگ رقم بزنید، یکی مثل امام میتواند رقم بزند که جامع بود و بعد هم تذکرات معنویت و تقوا. اینها تجهیز برای مبارزه است. باید خودمان تجهیز شویم. باید متشکل شویم، باید دیدبانی داشته باشیم. اما قاعده مبارزه در حوزه که میگوییم مال این است که خود حوزه را بهتر بشناسیم. حداقل من نگاه امام و آقا را اینجا محکم میتوانم بگویم. اینها نمیخواهند حوزه را بکوبیم، از نو بسازیم به این معنا که اساساً بگوییم این پدیده فاسد است، شجره خبیثه است، باید ریشهکن شود، یک چیز جدیدی بنا بگذاریم. اصلاً اصرار دارند که این شجره طیبه است. این هم در کلمات امام کلیدواژه است هم در فرمایشات آقا. حوزه را شجره طیبه میدانند. حالا این اشکالاتی دارد. باید متحول شود. باید اصلاح شود. باید دردهایش علاج شود و این خودش یک قاعده درست میکند. یعنی ما یکجور در مبارزه نمیجنگیم که حوزه را ریشهکن کنیم و بعداً به امید این باشیم که یک چیزی بکاریم و جایش بسازیم. این مبارزهی متفاوتی را رقم میزند. به تعبیر امام اولین گام در مبارزه اراده است و پس از آن تصمیم برای اینکه سیادت کفر جهانی و مثلا آمریکای جهانخوار را بر خود حرام کنیم. اینجا واقعاً اولین گام اراده است. یعنی طلبههای جوان باید اراده کنند برای مبارزه که اینجا به طور خاص در حوزه دارند دنبال میکنند و بعد هم اینکه تصمیم بگیرند سرشاخ با آمریکا شوند. من احساس میکنم این حسی که آقا دارد که با آمریکا درگیر است، خیلی از ماها نداریم. *در واقع ما خودمان را در مبارزه نمیبینیم. حجت الاسلام قمی: اصلا آن مبارزه را نمیبینیم. ما کلی مبارزه تصویر میکنیم که این بیدقتی است. یک مبارزه اصلی وجود دارد. در حوزه هم در همان خط داریم مبارزه میکنیم. لذا با تحجر اگر به مثابهی اسلام آمریکایی داریم میجنگیم و یا با نفوذ داریم میجنگیم در واقع داریم با همان دشمن اصلی درمیافتیم. قیام متناسب در حوزه پس از اراده و تصمیم، متشکل شدن و نمونههای موفق رقم زدن و… رخ میدهد. کسی که میخواهد حرف آقا را دنبال کند، باید دریافتی که از خط آقا دارد را جدی بگیرد. آقا میگویند:«این حوزهی مطلوب را هم باید با مبارزه به دست آورد. البتّه معنای مبارزه، [گفتنِ] «زنده باد مرده باد» نیست، معنایش مبارزهی سیاسی نیست؛ [مبارزه] یعنی تلاش، مجاهدت، گفتن، فکر کردن، همفکری کردن، متشکّل شدن.» مبارزه خاص و متفاوتی در حوزه درست میشود. تصور متفاوتی است از اینکه کل اسلام در مقابل کل کفر خروج کرده و داریم مثلا میرویم ریشه کفر را بکَنیم. من اینگونه از فرمایشات آقا و امام نفهمیدم. شما دارید با دشمن اصلی مبارزه میکنید و جلواتش در حوزههای علمیه. به طور طبیعی باید به مختصات مبارزه در حوزه علمیه توجه کرد. مثالهایی که ایشان زدند، مثالهای خیلی خوبی است. اینکه اگر درس نخوانید، فارغ از اینکه بیمایه فتیر است، در مبارزه هم کارتان پیش نمیرود. باید درس بخوانید، با تقوا باشید و… . پدیدهای است که کار کردن در آن اینگونه جواب میدهد. اختصاصاتی دارد، امتیازات سرمایههای حوزه را آقا همواره شروع میکند برشمردن که هر وقت از آن سوابق که حتی در تاریخ برکات زیاد و فراوانی داشته منقطع و گسسته شویم، باختهایم. آقا یک جا تعبیرشان این است من به امام گفتم انقلاب که پیروز شد، این کار ما نبود. کار هزار سال زحمت و مجاهدت مردم مجاهد و علمای شیعه و روحانیت شیعه بود. ایشان میگفتند اما تصریح کردند بله. فهم آنها اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. یک پدیده منقطع و گسستهی بیربط از گذشته ما اصلا نمیخواهیم در مبارزه رقم بزنیم. میخواهیم حوزه انقلابی باشد و متحول شود اما تمامی سرمایهها و تراث حوزه را میخواهیم استیفاء کنیم. این یک مبارزهی متفاوتی رقم میزند نسبت به حالتی که اساساً دارید ریشه را میکنید و میخواهید چیز دیگری جای آن بنا کنید. *در مجموع غیر از آن بحث استمزاج به نظر شما حرف اصلی آقا در این دیدار چه بود؟ حجت الاسلام قمی: آقا دو نکته اصلی در این دیدار گفتند که در مورد اولی بحث کردیم. یکی اینکه شما ورثه انبیاء هستید و باید جامعه توحیدی و حیات طیبه رقم بزنید. دو اینکه امروز یک فرصت استثنائی گیر شماها آمده. و این خیلی نکته جذابی بود. بحثی که در مورد پرسش و شبهه هم گفتند خیلی جالب بود. *اشارههایی به این مسئله شد که روحانیت به مثابه یک سازمان برای برپایی جامعه توحیدی باید نقائص خودش را برطرف کند. آیا میتوان گفت ناکامی ما در برپایی جامعه توحیدی به عدم برپایی حوزه مطلوب ارتباط دارد؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: ما وقتی آسیبشناسی میکنیم که چرا نتوانستیم جامعه را توحیدی کنیم و در خودِ پایتخت گرفتار یک انحطاط فرهنگی و یک برشی شدیم به نقایص حوزه میرسیم. بعضی مردم اصلا حرفهای انقلاب را نمیفهمند و برایشان مسخره شده. این انحطاط چرا اتفاق افتاده؟ این را باید یک آسیبشناسی کنیم از درونمایههای حوزه. حوزه ما هم در نظام آموزشی هم در محتوای علمی هم در برنامهریزیها هم در جذب نیرو هم در تزریق نیروهای خودش به جامعه اصلا با صد سال پیش خودش تفاوت پیدا نکرده. شما تلویزیون سیاه و سفید 14 اینچ پارس را بگذارید. به شما بگویند الان اِلایدی آماده، نما خانوادگی آماده، شما بگویید به من چه، من همین را تولید میکنم! خب معلوم است. آن تلویوزیون شاید لب مرز در یک روستا به درد بخورد. من فرزند حوزه هستم. حوزه را از جان و مال و آبرویم بیشتر دوست دارم. شما حرفهای آقا را در مورد حوزه مرور کنید. شما میدانید آقا چقدر با ملاحظه حرف میزند. ایشان در سال 86 در جمع اساتیدی که در تهران خدمتشان رسیده بودند، با یک ناراحتی فرمودند اگر شما تن به تحول ندهید، اگر این نظام آموزشی و این محتوایتان را متحول نکنید، حوزه خواهد مُرد. بعد فرمودند اگر به خاطر جوهرهی ذاتی دین، نه به خاطر عملکرد شما بله به خاطر جوهره ذاتی دین هم اگر نمیرد، چون دین، حیات است، دستِ کم این است که منزوی خواهد شد. یعنی تأثیرگذار نخواهد بود؛ در برنامهها نیست. اگر مثال بخواهم بزنم همین قانونگذاری است. چقدر ارتباط با حوزه دارد؟ صدا و سیما در طراحی فیلمهایش و برنامههایش چقدر از حوزه کمک میگیرد؟ وزارت ارشاد و اقتصاد چقدر کمک میگیرد؟ وقتی شما در تصمیمسازیها حضور ندارید، معنایش چیست؟ معنایش این است که یا مُردید یا منزوی شدید. آسیبشناسی از اینجاست. ما در یک محضوراتی گرفتار شدیم که حتی نمیتوانیم حرفهای امام و آقا را صریح بگوییم. عمده اتهام من در حوزه این است که دارم حرفهای امام و آقا را صریح میگویم. شما منشور روحانیت را باز کنید ببینید امام چه تعبیراتی را در مورد متحجرین به کار میبرد. میگوید مارهای خوش خط و خال. تعبیر مارهای خوش خط و خال برای کسانی که در بین آنها عالِم هست، بزرگ هست و شخصیتهای خیلی بزرگ هست… الان ما این را میتوانیم بگوییم؟ این را بگوییم شاید دیگر انقلابیهای ما هم برنتابند. *فاصلهی میان حوزه و نیازهای انقلاب علتی ریشهایتر هم دارد؟ حجت الاسلام اکبرنژاد: بعد از انقلاب تمام نیروها و شاگردان امام آمدند در بدنه حاکمیت. خیلی از اینها شهید شدند. یک طیف هم در نظام ماندند. این باعث شد که حوزه از دست شاگردان امام خارج شود بیافتد دستِ شاگردان امثال آقای خویی و بعضی بزرگان دیگر که مواضعشان با امام خیلی متفاوت بود. یک ثمرهاش این بود که جریان انقلابی شدن حوزه به بنبست بخورد. شما ببینید در سال گذشته آقا مجمع نمایندگان طلاب را خواستند. چه گفتند؟ یک مراجعهای بکنید. صریحاً فرمودند من از انقلابزدایی از حوزه احساس خطر میکنیم. سی و هفت، هشت سال از انقلاب گذشته. بعد از این مدت نگران این شدیم که آن انقلابیگری که قبلا داشتیم هم دارد از دستمان میرود. حرکتهایی را میبینید که احساس خطر میکنید. یک جریان روشنفکری- مذهبیِ خطرناکِ سکولار دارد در حوزه پا میگیرد. من نمیدانم کِی باید اینها را جدی بگیریم؟ داستان خیلی جدی است. لازمهاش تحول است. تحول را چه کسی باید انجام دهد؟ آقا یک وقتی گفتند تحولخواهی باید از بدنهی خود طلاب شروع شود. یعنی چه؟ کسی این حرف را میزند که از بزرگان ناامید شده. واقعیتش این است که حضرت آقا از بزرگان حوزه که بیایند تحولخواهی کنند ناامید شدند یعنی از ما ناامید شدند. آقا وقتی وقتی میگویند باید از بدنهی طلاب شروع شود، بعد میگویند شما باید مطالبهگری کنید. یک جا میفرمایند باید مثل اولادی که با اصرار از والدینش میخواهد کاری را انجام دهد، اصرار کنید. اینکه تحول باید از طلاب شروع شود، معنایش این نیست که طلبهها بیایند کتابها را عوض کنند. طلبهها باید باور به تحول پیدا کنند. آقا فرمودند مبارزه کنید و حتی فرمودند مبارزه مرگ و درود نیست، روشنگری کنید، مطالبه کنید، طومار بنویسید، بروید با مسئولین صحبت کنید. هر جا آنها را دیدید به آنها بگویید که چرا حوزهای را درست کردید که بعد ده، بیست سال احساس میکنیم چیزی دستمان را نگرفت. این را باید طلبهها از مسئولین بخواهند. باید برایش سخنرانی کنند، باید کانال بزنند، باید برایش سایت بزنند، باید برایش دیدار با مسئولین حوزه درست کنند. این آنقدر در کمال ادب و با همان زیّ طلبگی تکرار شود که به یک گفتمان طلبگی تبدیل شود و در حوزه ارزش شود که از بزرگان حوزه تا یک طلبه پایه یک احساس کنند باید متناسب با تحول فکر کنند و تصمیم بگیرند و مشورت دهند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت مربوط به تیم نجف آبادنیوز است.
طراحی سایت : نجف آبانیوز