ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 54665
  • ۰۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۴
  • 81 بازدید
  • ارسال توسط :
شب شعر «نفس زخمی» در نمایشگاه یاران خورشید برگزار شد

شب شعر «نفس زخمی» در نمایشگاه یاران خورشید برگزار شد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، شب شعر «نفس زخمی» شب گذشته در نمایشگاه یاران خورشید با حضور شاعران جوان و پیشکسوت برگزار شد. بر اساس این گزارش در این مراسم شاعرانی چون: حسن بالائی، فضل الله خانی، علی نصرآبادی، افسانه فرامرزیان، راضیه آبنیکی، […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، شب شعر «نفس زخمی» شب گذشته در نمایشگاه یاران خورشید با حضور شاعران جوان و پیشکسوت برگزار شد.

بر اساس این گزارش در این مراسم شاعرانی چون: حسن بالائی، فضل الله خانی، علی نصرآبادی، افسانه فرامرزیان، راضیه آبنیکی، آسیه رحمانی، محمود احمدی، علی اصغر مرادی، جعفری و یدالله قائم پناه به شعرخوانی پرداختند.

 

در این مراسم شعری برای شهدای مدافع حرم خوانده شد.

حرم حضرت زینب یه پناهه برا من
من فدای زینبم نگید مدافع حرم

قبله حاجت من ساحت قدس زینبه
سائلم ریزه خورم زینبه دریای کرم

عمریه تو هیئتا گریه کنِ روضه شدم
ندارم غیر غم روضه زینب دیگه غم

بس نبود اسارت کوفه و شام که افتاده
حالا تو فکر جسارت به حرم اهل ستم

بدونن داعشیا زینب کبری یه روزی
وسط قصر یزید به نام حق کوبید الم

شرف خلقت عالم به وجود زینبه
سر اهل آسمون به پای زینب میشه خم

اگه حتی حرمش مثل بقیع بشه بازم
ذره ای از شرفش پیش خدا نمیشه کم

دشمن عدوی زینبم غلام شیعه هاش
نداره تفاوتی باشه عرب یا که عجم

جون نا قابل من نذر حریم زینبه
پاسبونی حرم خورده به نام من رقم

با یه ذکر یاعلی مدد اگه خدا بخواد
به وجود خصم زینب میکشم نقش عدم

به پای حضرت زینب سرم و میدم ولی
من کی باشم که بخوام حفاظت از حرم کنم

یه روز از راه میرسه مهدیِ موعود میزنه
اسم وهابی رو از صفحه روزگار قلم

****

بابام با سرفه هاش شبا
خواب و گرفته از همه
هــم از چـشــای مــادرم
ه‍ــم از چــشــای فــاطـم‍ــه

مـنـم شـبـا تـا دم صـبـح
بیدار میشینم پیش پاش
یه وقت زیـاد و کـم نش‍ـه
تنـظیـم کپسـول هـواش

بـابـام یـه شـیمیـایـیـه
جنگیده واسه وطنش
یـه جـای سالـم نـداره
روی تـــمـــومِ بــدنـــش

فاطمه مون شیش سالشه
امــ‍ـا دلــش پــر از غــمـــه
طــفــلــکی عــیــن مــادرم
غــصــه داره یــه عــالــمــه

اون مــیـدونـه چـرا بـابـا
تو جبهه بوده شب و روز
مــادر بـهــش گـفــتـه چـرا
خــون بـالا مـیـاره هـنـوز

بعضی روزا بغض میکنه
اشک میشینه توی چشاش
بهش میگم فاطمه جون
گـریـه نـکـن جـون داداش

طـاقــت اشـکـای تـورو
داداش نداره مهربون
اگه میخوای آروم بشی
واسـه بابا دعـا بخـون

دکترا گفتن که دیگه
حال بابا خوب نمیشه
آخه رو پا و کمرش
تاول و زخم ترکشـه

تازه بجـز ایـن نفسِـش
زخــمـــیـ‍ــه ب‍ـ‍ـالا نــمــیـــاد
همش نفس کم میاره
سرفه سراغش که میاد

قــــصــــه ی دردای ب‍ــابــام
کاش که میشد یه خواب باشه
دیـگــه مــا طـاقــت نـداریـم
ح‍ـــال بــابــام خـــراب ب‍ــاشـــه

کاشکی به درگاه خدا
جواب بـده اشکای مـا
کاشکی دوباره باز بشه
راه نــفــســ‌ـهای بـاب‍ـا..‌.!

***

 

***

بر شانه هایم
زخمهایی کهنه است
دشنه داران
هنوز
پشت سرم نشسته اند
در قلبم
دهانی است
به بلندای نیم قرن
که در تمام لحظه ها
آزادی را
فریاد می کشم
اما هنوز هم
از گوشه و کنار چشمانم
خون می چکد
چکه چکه
قطره قطره
روی دامانم
در سوگ
سهراب ها و سیاوشانی که
پا در حجلهء عروس مرگ
می گذارند
آزادی را فریاد می کشم
چون شیری که
جنگلی از خاطرات تلخ و شیرین
در نگاهش
شعله ور است
آزادی را
فریاد می کشم
تا زمانی که
سری سبز
زبانی سرخ
و پای در آبهای نیلگون دارم
که گاه
طوفانی از خشم من است
آزادی را
فریاد می کشم
تا فراسوی ماه و ناهید
تا فراسوی مرز خورشید
تا ابد
تا ابد

****

دوستان!، این دل، خراباتی شده
طالب عشقی سماواتی شده

دیده سرتاسر به تاریخ بشر
در نبرد دائمی خیرند و شر

برق چشم و نیزه‌ها در یکدگر
نیست اینجا دست تا گیرد سپر

آری اینجا دست اگر خُنیاگر است
در جدایی از تنَش زیباتر است

آب، اینجا، آبِ در جوبار نیست
آب، اینجا، معنی‌اش آزادگی‌ست

"آب کم جو، تشنگی آور به دست"
تا بگیرد از تو مولای تو دست

باید آری از خُمِ او مِی زدن
از دَمِ آن نای، ایندم نِی زدن

خسته‌ی من!، تکیه کن بر نیزه زیر آفتاب
خون‌بهایت من شدم!، راحت بخواب!

کربلا با عشق بازی می‌کند
با حسینش عشقبازی می‌کند

***

دوستان!، این دل، خراباتی شده
طالب عشقی سماواتی شده

دیده سرتاسر به تاریخ بشر
در نبرد دائمی خیرند و شر

برق چشم و نیزه ها در یکدگر
نیست اینجا دست تا گیرد سپر

آری اینجا دست اگر خُنیاگر است
در جدایی از تنَش زیباتر است

آب، اینجا، آبِ در جوبار نیست
آب، اینجا، معنی‌اش آزادگی‌ست

"آب کم جو، تشنگی آور به دست"
تا بگیرد از تو مولای تو دست

باید آری از خُمِ او مِی زدن
از دَمِ آن نای، ایندم نِی زدن

خسته‌ی من!، تکیه کن بر نیزه زیر آفتاب
خون‌بهایت من شدم!، راحت بخواب!

کربلا با عشق بازی می‌کند
با حسینش عشقبازی می‌کند

گفتنی است، نمایشگاه «یاران خورشید» به مناسبت ماه محرم و هفته دفاع مقدس در حال برگزاری است. 

شامل بخش‌های متنوعی مانند غرفه های لوازم التحریر ایرانی اسلامی، کتاب(دفاع مقدس،محرم و…)، صنایع دستی، غرفه کودکان، ماکت عملیات والفجر مقدماتی ماکت شهدای دفاع مقدس و مدافعین حرم، ماکت کربلا و سینما نمایشگاه است.

علاقه‌مندان می‌توانند جهت بازدید از این نمایشگاه از ساعت 18 الی 22 چهارشنبه، 27 شهریور تا 9 مهرماه به نشانی دولت‌آباد، فلکه اول، خیابان دهخدا، پارک دهخدا مراجعه و همچنین جهت تماشای مستقیم این نمایشگاه نام کاربری @yaranekhorsheed را در نرم‌افزار اینستاگرام جستجو کنند.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.