گروه بینالملل خبرگزاری فارس، محمد نورانی*: غربآسیا و به ویژه جغرافیای استراتژیک دولت_ملتهای عربی، از جمله حوزههایی است که در دوران بعد از جنگ سرد به تدریج در منظومه سیاستخارجی روسیه اهمیت پیدا کرده و در مدار امنیتی این کشور تعریف شده است. در واقع، حضور روسیه در غرب آسیا را باید در پس زمینه […]
گروه بینالملل خبرگزاری فارس، محمد نورانی*: غربآسیا و به ویژه جغرافیای استراتژیک دولت_ملتهای عربی، از جمله حوزههایی است که در دوران بعد از جنگ سرد به تدریج در منظومه سیاستخارجی روسیه اهمیت پیدا کرده و در مدار امنیتی این کشور تعریف شده است. در واقع، حضور روسیه در غرب آسیا را باید در پس زمینه تجربه اتحاد شوروی از یک سو و تجربه سالهای ابتدایی تشکیل فدراسیون روسیه بعد از فروپاشی شوروی از سوی دیگر تحلیل کرد. با وجود نگاه سابق روسها به غرب آسیا به عنوان منطقهای با اولویت پایین، امروزه این منطقه راهبردی از اهمیت ویژهای برای آنان برخوردار شده است. این اهمیت از یک سو به دلیل نزدیکی جغرافیایی این منطقه با قلمرو سرزمینی روسیه و از سوی دیگر به دلیل جایگاه آن در راهبردهای جهانی قدرتهای بزرگ است. تاریخ نیز گواه این موضوع است که نگاه روسها نسبت به منطقه با فراز و نشیب و گاه دگرگونی همراه بوده است.
بازگشت قدرتمندانه روسیه به غرب آسیا
با آغاز جنگ سرد میان ایران و ایالات متحده آمریکا و انتظار انتشار آن به دیگر کشورهای عربی به ویژه سوریه، لبنان و سرزمینهای فلسطینی و همچنین به جنوب آسیا مثل پاکستان و از آن طرف آسیای مرکزی یعنی افغانستان، آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان و در عین حال ایجاد جبهههای تازهای در مجاورت اروپا مثل ترکیه و در مجاورت ایالات متحده کشورهای امریکای لاتین، روسیه فرصت یافته است تا به یاری سلاحهای خود که اکنون پیشرفته شدهاند و جوابگوی نیاز بسیاری از بازارهای جهانی را میدهند مجدداً وارد گود تسلیحاتی_سیاسی_امنیتی شود و به طور علنی به رویارویی با آمریکا و متحدان غربیاش برخیزد.
به طور کلی، روسیه سیاست خود در غرب آسیا را با توجه به سه نگرش سیاسی، اقتصادی و امنیتی دنبال نموده و البته هر یک از آنها با توجه به فراخور زمان متفاوت از یکدیگر بوده است. تا پیش از وقوع انقلاب-های عربی در شمال آفریقا و غرب آسیا، روسیه با افزایش پیوندهای خود با کشورهای منطقه به دنبال افزایش قدرت بازیگری خود در منطقه بود و از این طریق کاهش نفوذ ایالات متحده را در حوزه بازیگری خود -یعنی آسیای مرکزی و قفقاز- پیگیری مینمود. همچنین روسیه درصدد بود تا از یک سو پیوندهای اقتصادی خود را با کشورهایی چون ایران، سوریه و کشورهای حوزه خلیجفارس افزایش دهد تا بتواند بازارهای سودمند آنها را در دست گیرد و از سوی دیگر امنیت مرزهای جنوبی خود را تامین نماید.
اما با وقوع انقلابهای عربی که از تونس آغاز شد و به سایر کشورهای همسایه چون مصر، بحرین، یمن و سپس به کشور حساس غرب آسیا یعنی سوریه تسری یافت، روسیه رویکرد خود را نسبت به این منطقه تغییر داده و در هر یک از کشورها با توجه به منافع و ابزار خود، سیاستی متفاوت را اتخاذ نموده است
راهبرد مسکو در غربآسیا: وضعیت موجود
در اول دسامبر 2016 ولادیمیر پوتین در سیزدهمین نطق سالانهاش در کاخ کرملین در ارتباط با اولویتهای داخلی و خارجی روسیه نکاتی را عنوان کرد که گویی «تئوری هارتلند» پوتین نوشته میشود. ارتقای موقعیت روسیه به عنوان یکی از پرنفوذترین مراکز دنیا از اولویتهای سیاست خارجی روسیه مطرح میشود.
در سالهای 2000 تا 2014 انقلابها و خیزشها علیه دیکتاتورها حداقل در دوازده کشور همجوار روسیه موجبات نگرانی مسکو را فراهم کرده بود. در اواخر سپتامبر 2015 حضور نظامی روسیه در سوریه منجر به ادامه اثرگذاریش در منطقه غربآسیا شد. همچنین تصویب قطعنامه پیشنهادی روسیه در حمایت از آتشبس در سوریه در آخرین روزهای دسامبر 2016 نیز مهر تاییدی برای پذیرش نقش و تاثیر روسیه بود.
مقامات روسیه در همان ابتدا درباره منازعه سوریه پشتیبانی خود را از نظام سوریه به صورت علنی اعلام نمودند. معارضان سوری در همان ابتدای اعتراضات تلاش کردند که مقامات روسیه را مجاب نمایند در صورت همراهی این کشور با معارضان به منظور برکناری اسد، منافع روسیه در این کشور حفظ خواهد شد. نقش رسانههای وابسته به دولت روسیه در شکلدهی به افکار عمومی این کشور به منظور حمایت از بشار اسد حائز اهمیت بوده است؛ زیرا توانستند نگاهی خیر و شرگونه را در مورد جنگ داخلی سوریه به افکار عمومی نشان دهند و نظام سوریه را به عنوان دولتی که با یک تهاجم خارجی تمام عیار از طرف غرب روبهروست و در مقابل تروریستهای جهادی متعلق به داعش مقاومت مینماید به تصویر بکشند که در این میان، روسها در کنار نیروی خیر قرار گرفتهاند و آمریکا و متحدان این کشور در کنار نیروی شر ایستادهاند؛ زیرا از نیروی معارض با بشار اسد حمایت میکنند.
سیاست نامتوازن؛ چرخش راهبردها
نگاه ابزاری روسیه به غربآسیا
نباید درباره قدرت مسکو و توانایی بازیگری آن در نظام بینالملل دچار اشتباه محاسباتی شد، زیرا با وجود آنکه روسیه توانایی انضمام شبه جزیره کریمه را به خاک خود داشت و در این خصوص در برابر تمام کشورهای اروپایی و آمریکا ایستاد، اما توانایی لشکرکشی به غرب آسیا و یا ورود به بحرانهای موجود در سراسر جهان را ندارد. روسیه در شرایطی که از یک سو در پروندههای مختلفی نظیر اوکراین و سوریه در برابر غرب ایستاده و از سوی دیگر، به-واسطه تحریمهای اقتصادی و کاهش بهای نفت با چالشهای اقتصادی مواجه شده، قادر به گسترش اختلافات خود با غرب نیست. در واقع روسیه بهجای گشودن جبههای جدید در برابر غرب، سعی میکند از طرق دیگر، اهداف و منافع خود را به ویژه در کشورهایی که برای مسکو اهمیت حیاتی ندارند، پیش ببرد.
سیاست خاورمیانهای روسیه بسیار افتوخیز داشته است. روسیه به دنبال ایجاد روابط با کشورهای منطقه بر اساس رویکرد عملگرایانه است. این رویکرد به مسکو اجازه داده تا گفتگوهای فراگیری با تمامی بازیگران منطقهای داشته باشد و این کشور را تبدیل به شریک ارزشمند برای آنها نماید. با گسترش روابط با کشورهایی چون ایران، عربستان سعودی، مصر، امارات، سوریه، فلسطین و رژیم اسرائیل، روسیه در قالب یک بازیگر میانجی در منطقه درآمده است. لذا، روسیه با اولویتبخشی به رفتار عملگرایانه در ایجاد روابط با کشورهای منطقه، شانس تضعیف یا از بین رفتن این روابط را به حداقل رسانده است.
در برهه فعلی روسها یقیناً تمایل دارند در تمام مناطق بحران، نقشپذیری گستردهای داشته باشند که عراق و یمن نیز مستثنی نیست. به نظر میرسد در یمن، هدف اصلی مسکو شاید در آیندهای نه چندان دور این باشد که نقش ریش سفید فرامنطقهای را بین ایران و عربستان که به دلایلی یمن به یکی از نقاط بحران میانشان تبدیل شده است ایفا کند و جایگاه خود را نزد ایران و عربستان بالا ببرد. در این صورت روسیه میتواند با نقشآفرینی در بحران میان اعراب با محوریت عربستان و ایران، برگ برنده میانجی را در اختیار داشته باشد. اما بهنظر نمیرسد که در یمن اهداف خاصی را دنبال کند. درخصوص عراق نیز وضعیت تقریباً شبیه سوریه است با این تفاوت که سوریه برای آنها به واسطه پایگاه دریاییشان در طرطوس استراتژیکتر است اما عراق این وضعیت را ندارد.
نکته مهمتر آنکه تجربه روابط تهران با مسکو و مسکو با تلآویو در طول بیش از دو دهه گذشته نشان داده که مسکو قادر به چشمپوشی از مزیتهای منطقهای ایران نیست و به هر شکل در پی حفظ روابط گسترده خود با تهران است اما از سوی دیگر مزایای برآمده از رابطه با تلآویو و به تبع آن واشنگتن هم برای روسیه قابل چشمپوشی نیست. مسکو برای آنکه در منطقه دست بالا را داشته باشد، هر دو رابطه را همچنان پیش خواهد برد. رهبران روسیه بارها بر این قاعده پافشاری کردهاند که کشورها منافع دارند؛ نه دوست و دشمن دائمی.
سخن آخر
بررسی سند تدبیر سیاست خارجی روسیه (2016) نشان میدهد غرب آسیا از اولویت بالایی در سیاست خارجی این کشور برخوردار نیست و در بهترین وضعیت جایگاه پنجم اولویت را به خود اختصاص میدهد. به این معنا غرب آسیا به تنهایی فاقد اولویت و اهمیتی راهبردی برای روسها است، بلکه از آنجا اهمیت مییابد که در منظومه کلانتری از سیاست خارجی آنها واجد نقش و کارکرد میشود. به این معنا غربآسیا در نگاه روسی، هنگامی اهمیت مییابد که به ابزاری مهم برای دستیابی به اهداف استراتژیک سیاست خارجی روسیه تبدیل میشود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت مربوط به تیم نجف آبادنیوز است.
طراحی سایت : نجف آبانیوز