ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 60487
  • ۰۲ آبان ۱۳۹۶ - ۵:۳۸
  • 458 بازدید
  • ارسال توسط :
رادیکالیسم، تروریسم و آینده‌ منطقه

رادیکالیسم، تروریسم و آینده‌ منطقه

محمدعلی دستمالی در روزنامه آسمان آبی نوشت: بدون شک این نخستین‌بار نیست که رادیکالیسم و تروریسم، امنیت و آرامش خاورمیانه و بسیاری از مناطق جهان را تحت تاثیر قرارداده است. بااین‌حال باید این واقعیت را پذیرفت که دست‌کم در دنیای مدرن، هیچ‌کدام از مصادیق و نمونه‌های ترور و خشونت با پدیده‌ای به نام داعش، قابل […]

محمدعلی دستمالی در روزنامه آسمان آبی نوشت: بدون شک این نخستین‌بار نیست که رادیکالیسم و تروریسم، امنیت و آرامش خاورمیانه و بسیاری از مناطق جهان را تحت تاثیر قرارداده است. بااین‌حال باید این واقعیت را پذیرفت که دست‌کم در دنیای مدرن، هیچ‌کدام از مصادیق و نمونه‌های ترور و خشونت با پدیده‌ای به نام داعش، قابل مقایسه نیست.  شاید بجا و معقول باشد اگر تاریخ ترور، خشونت بدون حد و مرز و تفکرات افراطی دنیای معاصر را به دوران پیش از داعش و پس از داعش تقسیم کنیم، چراکه این گروه تروریستی – تکفیری، همه‌چیز را به بالاترین سقف ممکن رساند و در اقدامات تروریستی خود، دست به کارهایی زد که هریک از آن‌ها می‌توانند ماه‌ها و سال‌ها در دانشکده‌های روان‌شناسی، مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرند.  از قطع سر و مثله‌کردن مردم بی‌گناه گرفته تا سوزاندن در آتش، خفه‌کردن در آب، رد شدن با کامیون از روی ده‌ها عابر پیاده و بسیاری کارهای دیگر که وجه مشترک همه آنها، ثبت‌شدن در برابر دوربین به‌منظور تزریق ترس و وحشت به تمام مردم جهان بود؛ بنابراین، طبیعی است که نوشتن هر تحلیلی درمورد خشونت، تفکرات افراطی و ترور در جهان اکنون ما، با نام داعش و بررسی پیامدهای داعش برای جامعه بین‌الملل، آغاز شود.
خشونت در شرق خشونت، درگیری‌های قومی و دینی، سر برآوردن گروه‌های تروریستی و باندهای اعمال خشونت، ویژه جهان شرق و خاورمیانه نیست. غرب نیز روزگاری چنین رویدادهای تلخ و وحشتناکی را تجربه کرده و در تاریخ اروپا و آمریکا نیز، ترس و خشونت، سابقه‌ای طولانی دارد، اما واقعیت این است که در شرایط کنونی، نمونه‌های روشن، بارز و ترسناک فعالیت گروه‌های تروریستی و افراطی را فقط در جهان شرق، خاورمیانه و بخش‌هایی از آفریقا می‌توان مشاهده کرد.  چرا؟ دلایل بسیار است، اما دو دلیل از مهم‌ترین‌آن‌ها، تکمیل‌نشدن روند ملت‌سازی و دولت‌سازی و همچنین مستقر نشدن دموکراسی است.در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، تکثر و تنوع دینی و قومی و فرهنگی و زبانی، نه عاملی برای ایجاد یک کشور ثروتمند و رنگارنگ، بلکه فاکتوری برای دامن‌زدن به تنش، درگیری و واکنش سیاسی، اجتماعی و روانی ویژه‌ای به‌نام «دیگری‌سازی» است؛ یعنی فضا به سمت‌وسویی رفته که یک گروه، تمام اعضای خود را خودی و کل اعضای گروه‌ مقابل را «دیگری» قلمداد می‌‌کند.   در چنین فضایی است که تنازع و تضاد منافع بیداد می‌کند، وحدت کلمه در محاق فرو می‌رود و برادری و اخوت به سایه و حاشیه می‌رود و چنین تصوری در ذهن افراد به‌وجود می‌آید که تنها راه حفظ بقای خود، حذف دیگری و یا دست‌کم، تضعیف و خاموش‌کردن دیگری است.  صد البته این همه ماجرا نیست و قدرت‌های بزرگ جهانی و فرامنطقه‌ای در این بازی و در این معادله حساس، خنثی و بی‌طرف نیستند. آنان، فضا را به‌خوبی رصد می‌کنند، شکاف‌ها و تنش‌ها را شناسایی می‌کنند و در یک فرایند کلی که با منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی آن‌ها تطابق دارد، دست به موج‌سواری و سوءاستفاده می‌زنند. قدرت‌های فرامنطقه‌ای در چنین شرایطی از همه کارت‌ها بهره می‌گیرند: از حمایت مالی، تسلیح و آموزش گرفته تا هدایت سازمانی و به‌کارگیری گروه‌ها در جنگ‌های نیابتی.
 ارتباط ظریف رادیکالیسم و تروریسم همه تروریست‌ها، تروریست از مادر زاده نشده‌اند و الزاما در یک فضای دُگماتیک و جزم‌گرا رشد نیافته‌اند. به عبارتی دیگر، مجموعه‌ای از شرایط سیاسی و اجتماعی، هدایت‌شدن از سوی یک گروه یا جریان داخلی یا خارجی، تحریک خواسته یا ناخواسته از سوی یک نظام سیاسی و حتی یک سازمان و نهاد اداری و اجرایی، می‌تواند یک شهروند عادی و بی‌آزار را به یک تروریست خطرناک تبدیل کند. تحلیل شرایط خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی، به‌عنوان مهم‌ترین سرفصل‌های تحلیل شخصیتی تروریست‌ها و افراطی‌ها، مهم است، اما پاسخ کاملی به تمام ابهامات مرتبط با این موضوع نیست. چه‌بسا فردی در یک خانواده و جامعه بسته، در مسیری رشد کند که باور او به آزادی فرد و جامعه و گفتمان برابری و عدالت و دموکراسی، بسیار عمیق‌تر و اثرگذارتر از فردی باشد که در یک کشور اروپایی و در یک فضای باز و توسعه‌یافته پرورش‌یافته، اما از لندن و پاریس و بسیاری جاهای دیگر خود را به سوریه می‌رساند تا سلاح در دست بگیرد.  بدون شک، بخش‌های مختلف قدرت شامل دولت‌ها، دستگاه قضا، نهادهای آموزشی و فرهنگی، ساختار اداری و اجرایی و شاکله‌ و مبانی تفکری که کشور و حکومت را اداره می‌کند، مجموعا می‌توانند خواسته و یا ناخواسته، در این مسیر مرتکب خطاهای جبران‌ناپذیر شوند. آری، همچنان که قبلا نیز ذکر آن رفت، معمولا گروه‌های تروریستی و افراطی، از سوی کشورهای صاحب منافع خاص، حمایت و هدایت می‌شوند، اما فراموش نکنیم تمامی یا حداقل اکثریت اعضای تمام این گروه‌های تروریستی، افرادی هستند که به حق یا ناحق، در یک شکاف و گسل سیاسی، فکری و اجتماعی، خود را مظلوم و محروم می‌بینند و به زعم خود، برای دست‌یافتن به حقوق خود و گروهی که به آن تعلق دارند، می‌توانند مرتکب هر جنایتی شوند؛ بنابراین در مسدود کردن مسیرهای ترور، خشونت و افراطی‌گری، ارتش‌ها، سرویس‌های اطلاعاتی امنیتی و تدابیر پلیسی و قضائی، همگی به مقطع و ایستگاهی تعلق دارند که می‌توان از آن به نام بخش ماوقع یاد کرد؛ یعنی زمانی که شکاف و گسل مزبور ایجاد شده، افراد یکایک به حاشیه رفته و در حاشیه و تاریکی همفکران خود را یافته و «گروه» شده‌اند. بنابراین بدون تعارف باید بپذیریم در بحث مبارزه با ترور، باید چنان ریشه‌ای و مبنایی عمل کرد که بخش عمده توان و سرمایه، صرف پیشگیری شود و نه درمان. صدالبته، هراندازه تلاش شود و در حوزه‌های مهم و حساسی همچون عدالت اجتماعی، مشارکت سیاسی، عدالت در تقسیم فرصت‌های شغلی و جایگاه‌های کوچک و بزرگ، برمبنای عدالت و دموکراسی رفتار شود، بازهم قدرت‌های خارج از منطقه، دست روی دست نمی‌گذارند و به اقتضای ماهیت خود، تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند، اما در آن صورت، دست آن‌ها برای مداخله، گروه‌سازی، ناامن‌کردن و اندیشیدن به تغییرات تحمیلی، تا حد زیادی بسته خواهد بود. امروزه در منطقه ما، تفاوت‌ها و اختلافات دینی، مذهبی، قومی و فرهنگی، هنوز هم به مبنایی برای ساخت دولت‌ها و ملت‌های تنوع‌محور و پلورالیست تبدیل نشده و در چنین شرایطی است که راه برای نفوذ و توسعه تفکرات افراطی و تروریستی، تا حد زیادی هموار می‌شود؛ بنابراین لازم است به‌جای آن‌که به‌طور مداوم توپ را در زمین غرب بیندازیم، در کشورها و سرزمین‌های‌مان، در سیاست، حکومت‌داری و کشورداری، از الگوهایی بهره بگیریم که همه را در کنار هم جمع می‌کند و عنصر یا عناصری را به حاشیه نمی‌راند.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.