ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 63235
  • ۲۲ آبان ۱۳۹۶ - ۸:۳۱
  • 92 بازدید
  • ارسال توسط :

لبنان و الحریری، پنجمین کابوس بن سلمان

در ادامه این گزارش می خوانیم: پس از اقدام غیرمنتظره الحریری که طی بیانیه‌ای از تلویزیون العربیه قرائت و در آن حملات تندی علیه نقش منطقه‌ای ایران و حزب ‌الله لبنان صورت گرفت، سعودی ‌ها تلاش بسیاری را برای مقصر جلوه دادن ایران در تحولات اخیر لبنان انجام داده و حتی یکروز بعد از این […]

در ادامه این گزارش می خوانیم: پس از اقدام غیرمنتظره الحریری که طی بیانیه‌ای از تلویزیون العربیه قرائت و در آن حملات تندی علیه نقش منطقه‌ای ایران و حزب ‌الله لبنان صورت گرفت، سعودی ‌ها تلاش بسیاری را برای مقصر جلوه دادن ایران در تحولات اخیر لبنان انجام داده و حتی یکروز بعد از این ماجرا با پیوند دادن مسئولیت حمله موشکی انصارالله یمن به ایران، پروژه اجماع سازی گسترده‌ای علیه کشورمان را کلید زدند.

پس از گذشت چند روز از استعفای الحریری و با انتشار اخباری مبنی بر تحمیلی بودن این استعفا، ابعاد تازه‌ای در جریان کناره‌گیری الحریری برای افکار عمومی مشخص شد. منابع خبری از به گروگان گرفته شدن الحریری در پایتخت عربستان خبر دادند و گروه ‌های مختلف لبنانی با انتقاد وسیع از این اقدام خواستار اتحاد همه جریان‌ها در پیگیری ماجرای الحریری شدند. در همین رابطه میشل عون رئیس جمهوری لبنان دو روز قبل با دادن اولتیماتومی به عربستان، این استعفای مشکوک را قبول نکرده و تهدید کرد که آنها یک هفته برای بازگشت الحریری به کشورش وقت دارند، در غیر اینصورت قضیه را از مجرای شورای امنیت سازمان ملل پیگیری خواهد کرد.

** روایاتی از بازداشت الحریری در ریاض
طبق گزارش ‌های رسیده از نحوه سفر سعد الحریری به عربستان و استعفای وی که اکنون به جای لبنان، عربستان را درگیر یک بحران بین ‌المللی کرده است، مشخص شد که وی در یک جلسه به منظور بررسی انتخابات پارلمانی لبنان به ناگاه تلفن همراهش زنگ خورده و پس از این تلفن بلافاصله جلسه را برای ملاقات با پادشاه عربستان ترک و به حاضران نیز تاکید کرده که دو روز دیگر در بیروت خواهم بود تا ادامه این بحث را پیگیری کنیم. در این رابطه خبرگزاری رویترز به نقل از نزدیکان الحریری گزارش می‌دهد که در ریاض هیچیک از مقامات سعودی در انتظار الحریری نبودند و به محض ورود وی در همان هواپیما تلفن همراهش ضبط و محافظان از او جدا شدند. کارشناسان معتقدند بیانیه استعفای الحریری نیز تناقض آشکاری با صحبت‌های او داشته و اعضای خانواده‌اش می‌گویند در مقابل این سوال که کی به لبنان باز می‌گردی؟ تنها پاسخ الحریری این است: انشاالله به زودی.

منابع سیاسی معتقدند که عربستان از نقش الحریری در مقابل حزب‌الله لبنان ناراضی بوده و تلاش‌های سعودی‌ها برای زیر فشار گذاشتن حزب‌الله از طرف الحریری با این بهانه که نمی‌توان حزب‌الله را از جریان سیاسی لبنان جدا کرد، بی نتیجه مانده است. در این راستا، مقامات سعودی با فراخواندن وی به عربستان، علاوه بر تحمیل استعفای اجباری در صدد هستند تا برادر وی را به عنوان رئیس حزب المستقبل و بعدها به عنوان نخست وزیر لبنان معرفی کنند. امری که اکنون با توجه به بازخورد منفی در محافل بین ‌المللی، آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و راه پس و پیش را برای سعودی ‌ها بسته است. آنها اکنون اگر الحریری به لبنان بازگردد، با توجه به اینکه هنوز استعفایش مورد پذیریش رئیس جمهوری قرار نگرفته در راهبرد خود برای تنش‌زایی در لبنان شکست خورده‌اند و اگر همچنان الحریری را در عربستان نگاه دارند، نمی‌توانند پاسخگوی جامعه جهانی باشند.

** ضد راهبردی برای بن سلمان
این راهبرد سعودی ‌ها برای به تنش کشاندن لبنان و همزمان ضربه زدن به حزب ‌الله با تحولات چند روز اخیر به یک ضد راهبرد برای آنها تبدیل شده و عربستان را درگیر یک بحران دیگر در منطقه ساخته است. همزمان با قدرت‌گیری محمدبن سلمان ولیعهد عربستان به عنوان وزیر دفاع و همزمان با افزایش سیاست تهاجمی سعودی‌ها علیه ایران، این کشور درگیر یک جنگ فرسایشی با همسایه جنوبی خود در یمن شد. هر چند در ابتدا سعودی‌ها تاکید داشتند که این عملیات تنها سه هفته بیشتر به طول نمی‌انجامد، اما در عمل شاهدیم که اکنون نزدیک به دو سال از این حمله گذشته و با وخیم‌تر شدن بحران انسانی در یمن، علاوه بر افکار عمومی، میلیاردها دلار از منابع مالی سعودی‌ها و متحدانش در این جنگ به هدر رفته است.

از سوی دیگر در تحولات سوریه نیز سعودی ‌ها علیرغم سرمایه‌گذاری فراوانی که برای بهره‌گیری از بحران این کشور و ساقط کردن دولت بشار اسد داشتند، پس از گذشت هفت سال، صحنه تحولات سوریه به گونه‌ای پیش رفته که به عقیده کارشناسان ائتلاف عربی با فروپاشی و شکست مواجه شده است.

درگیری در این سه جبهه اما برای شاهزاده جوان سعودی گویا پایان ماجرا نبود، زیرا او همزمان جبهه دیگری را برای ایجاد تنش، اینبار با همسایه شمالی آغاز کرد. طی این اقدام بحرین، امارات و مصر به رهبری عربستان با بهانه حمایت قطر از تروریسم، این کشور را تحت شدیدترین محاصره سیاسی و اقتصادی قرار داده و با وجود اینکه گفته می‌شد این تنش به زودی رفع شده و قدرت‌های بین‌المللی سعی در میانجی‌گری برای خاتمه آن داشتند، این تنش نه‌تنها طولانی، بلکه باعث ایجاد شکاف عمیقی در شورای همکاری خلیج فارس نیز شد. این امر با پیوند خوردن به تحولات داخلی عربستان، از جمله برکناری ولیعهد نایف، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و همچنین دستگیری تعداد زیادی از شاهزداگان سعودی به عنوان مبارزه با فساد سبب شده است که اکنون سعودی‌ها علاوه بر چالش‌های عمده داخلی با بحران‌های اساسی در منطقه حیاتی خود مواجه شوند.

** آیا عربستان به سمت فروپاشی پیش می‌رود؟
در این رابطه سوالی که مطرح می‌شود، آن است که عربستان با وجود بی‌ثباتی‌های داخلی و چالش‌های منطقه‌ای از چه روی خود را در جبهه جدیدی از تنش‌ها درگیر می‌کند؟ برای پاسخ به این سوال عوامل مختلفی باید در نظر گرفته شود که در این میان می‌توان تنها به دو عامل داخلی و خارجی به عنوان نمونه اشاره کرد.

نظام سعودی اکنون 80 سال است که یک روند ثبات را تجربه کرده و در طول سال‌های گذشته و به خصوص پس از مرگ ملک عبدالله، این ثبات 8 دهه‌ای، تبدیل به نوعی بی‌ثباتی و چالش داخلی شده است. گذاشتن بار مشکلات داخلی بر روی مسائل خارجی یکی از سنت ‌های رایج و تاریخی در روابط بین‌الملل است. عربستان برای گریز از این چالش و همچنین زمان خریدن برای مدیریت بحران، با اتخاذ نوعی سیاست خارجی تهاجمی که از بحران سوریه آغاز و به ایران پیوند پیدا کرد، سعی در مهار این چالش داشت. ایجاد اصلاحات اجتماعی، همراه با طرح‌های بلندپروازانه اقتصادی، اینک با دستگیری و حذف شاهزادگان پرنفوذ سعودی وارد مرحله جدیدی شده و به عقیده بسیاری از تحلیل‌گران، این حجم از تحولات برق‌آسای داخلی نشان از نوعی نگرانی و مشکل در ساختار داخلی عربستان دارد.

از سوی دیگر بر اساس نظریه‌ های پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما و برخورد تمدن‌های ساموئل هانتینگتون، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، نظام بین‌الملل با تغییرات عمده‌ای مواجه شده و هر یک از بازیگران قدرتمند جهانی سعی در ایجاد نظمی نوین برای سیطره بر دوران جدید داشتند. در این میان است که طرح خاورمیانه بزرگ و پس از آن خاورمیانه جدید آمریکا به عنوان یک قدرت هژمون جهانی مطرح می‌شود. طبق نظر دکتر محسن رنانی اقتصاددان شهیر ایرانی در کتاب اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی، غرب از یکصد سال گذشته تاکنون چهار بحران را تجربه کرده است. جنگ‌های جهانی، رکود اقتصادی اواخر دهه 1920 ، بحران کمونیسم و شوک‌های نفتی اوایل دهه 70 و 80 میلادی بحران‌هایی هستند که تنها سه بحران نخست مدیریت و مهار شده و در میان آنها مساله نفت و انرژی همچنان گریبانگیر غرب است. با پیوند خوردن مساله نفت به اقتصاد کشورهای غربی باید طرحی اندیشیده شود که بنیان اقتصادی این کشورها از پیوند با نفت که از منطقه ‌ای بی‌ ثبات تامین می‌شود، یکبار برای همیشه مدیریت و مهار شود.

در این راستا طبق نظریه هانتینگتون دو تمدن چالش‌زا برای غرب وجود خواهد داشت. یک تمدن کنفسیوسی شرق که با تجارت و مبادلات اقتصادی مهار می‌شود و دومین تمدن، اسلام که باید به نوعی دیگر مهار شود. از همین رو طرح آفریقایی سازی خاورمیانه همزمان با تحقیق و توسعه بر روی انرژی ‌های غیر فسیلی و تجدید پذیر کلید می‌خورد. با گسسته شدن پیوند کشورهای صنعتی از نفت و انرژی فسیلی، باید خاورمیانه توان بلند شدن نداشته باشد و از همین منظر است که با درگیر شدن در بحران‌ هایی بلند مدت این توان تا سالیان دراز از منطقه سلب می‌شود. نمونه این امر بحث داعش و گروه‌های تکفیری در سراسر خاورمیانه است.

هر چند این گروه امروز در سوریه و عراق نفس‌ های آخر خود را می‌کشد، اما نباید فراموش کرد که داعش یک خواستگاه اجتماعی در منطقه دارد و بیشتر از آنکه یک معلول باشد، باید به عنوان یک علت به آن نگریست. با تخریبی که این گروه در عراق و سوریه چه از لحاظ اقتصادی و سیاسی و چه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی صورت داده، می‌توان گفت که پیامدهای آن تا سال‌ها در منطقه باقی مانده و اگر چه امروز تضعیف شده و فاز عملیاتی آن تغییر می‌کند، اما همچون آتشی زیر خاکستر به طور کامل از بین نرفته و به محض بروز شرایط مساعد به نحو خشونت‌باری باز تولید می‌شود.

طبق این تحلیل صورت گرفته، منطقه باید در بحران و جنگی طولانی مدت درگیر باشد که از میان این بی ‌نظمی یک نظم دلخواه پدیدار شود. حال از آنجا که عربستان و کشورهای عربی علیرغم ظاهر کنونی روابطشان، دارای تضاد بنیادین با نظام و فرهنگ غربی هستند، این امر با پیوند خوردن به طرح خاورمیانه جدید آمریکا، می‌‌تواند مقدمه‌ای برای آتش‌افروزی و تجزیه عربستان تلقی شود. برخی تحلیل‌گران در همین رابطه معتقدند که سعودی‌ها با پی بردن به بی‌اثر شدن سلاح نفت، همه کار انجام می‌دهند تا به متحد استراتژیک خود یعنی آمریکا ثابت کنند که همچنان توان ایفای نقش در منطقه را دارند و به همین واسطه با اقدامات پرسرعت داخلی و تنش‌زایی خارجی قصد همگام کردن خود برای عبور از این چالش تاریخی دارند؛ امری که علیرغم تلاش سعودی ‌ها به نظر می‌رسد هر چه پیش می‌رود بر دامنه مشکلاتشان افزوده و شاهزاده جوان سعودی را بیشتر از قبل در گرداب تنش و درگیری غرق می‌کند.

*منبع: روزنامه ابتکار؛ 1396،8،22
**گروه اطلاع رسانی**9117**2002**انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصی

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.