ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 8765
  • ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۹:۲۷
  • 105 بازدید
  • ارسال توسط :
از مقاومت در خان طومان تا جهاد اقتصادی در شالیزارهای ساری

از مقاومت در خان طومان تا جهاد اقتصادی در شالیزارهای ساری

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سازمان بسیج مهندسین کشاورزی و منابع طبیعی، همسر شهید رادمهر از کارشناسان فعال طرح بسیج همگام با کشاورز است. حضورش در عرصه جبهه مقاومت اقتصادی نشان می دهد که او دنبال روی همسر شهیدش بوده است. زن […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سازمان بسیج مهندسین کشاورزی و منابع طبیعی، همسر شهید رادمهر از کارشناسان فعال طرح بسیج همگام با کشاورز است. حضورش در عرصه جبهه مقاومت اقتصادی نشان می دهد که او دنبال روی همسر شهیدش بوده است. زن و شوهری که هر دو در جبهه مقاومت حضور دارند و نصیب یکی از آن ها شهادت شد. به همین بهانه گفتگویی با این بانوی مجاهد داشتیم.

 

مردان بی ادعا، ناشناس و غریبانه در جبهه های جهاد

شهید محمود رادمهر از شهدای مدافع حرم است که امسال در درگیری با گروه های تکفیری در منطقه خان طومان به شهادت رسید. از طریق یک واسطه با هم آشنا شدیم و در سال 84 ازدواج کردیم. حاصل زندگی ما دو فرزند، علی متولد سال 1387 و محمد متولد سال 1393 بوده است.

شهید محمود بسیار معتقد به امر الهی بود. یکی از دوستان شهید محمود تعریف می کرد بعد از شهادت شهید محمدتقی سالخورده همه بسیار ناراحت بودند و بی قراری می کردند از شهید محمود پرسیدند شما چرا برای محمدتقی بی قراری نمی کنی؟ او در پاسخ گفت: در کار خدا دخالت نکن.

محمود اصلا از مکان ماموریت های خود چیزی نمی گفت ما هم بعد از شهادت او متوجه شدیم که در بسیاری از ماموریت های خارج از کشور از جمله جنگ 33 روزه لبنان حضور داشته است.

چند بار به سوریه رفته بود هرچند ما از آن ها اطلاع نداشتیم تا اینکه مدتی قبل از اعزام آخرش به سوریه پایش در فوتبال شکست و مجبور شد گچ بگیرد، بعد از باز کردن گچ پایش چون خوب جوش نگرفته بود  نمی توانست درست راه برود و حتی در نماز پایش را دراز می کرد. بعد از شهادتش همرزمانش تعریف می کردند شهید محمود حتی یکبار هم از درد پایش چیزی نگفت و کسی را اذیت نکرد.

 

اسوه ی اخلاق

پسرانم باید بدانند که پدر آن ها مرد با اخلاصی بود، همیشه در صحبت هایش از قرآن و سخنان اهل البت(ع) سخن می گفت. بارزترین خصوصیت محمود اخلاص بود، او با جان و دل کار می کرد. اگر مادرش نیمه های شب تماس می گرفت؛ حتی اگر سر سفره غذا هم بود، غذا را رها می کرد و با گرسنگی می رفت. به والدین خود احترام خاصی می گذاشت ، من همیشه  دعا می کنم فرزندانم هم مثل پدرشان شوند.

اگر کسی از دوستان مشکلی داشتند با محمود در میان می گذاشتند و او از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. او مردی بود که هرگز دفاع از کشور را ترک نکرد و پای آرمان های مقدس و الهی خود ماند.

 

 شهادت سهم مردان خداست

سال 89 خانه ای  قدیمی خریدیم که دیوارهایش نم می داد، دو سال طول کشید تا آن را تعمیر کنیم. محمود با وجود خستگی های کاریش هنگامی که به خانه می آمد به تعمیر آن می پرداخت. تمام کارهای ساختمانی را خودش به تنهایی انجام داد. گاهی آنقدر از کار اداره و تعمیر منزل خسته می شد که نشسته خوابش می برد. این سری که پایش بسیار درد می کرد مدام می گفت باید بقیه تعمیرات را انجام بدهم، ولی من دل نداشتم و مخالفت می کردم او در جوابم  می گفت بعد از رفتنم می گویی این ها را نیمه تمام گذاشت و رفت.

 محمود به من می گفت که اگر شهید شوم جنازه ای ندارم و می خواهم در آن دنیا با مادرم زهرا(س) محشور شوم و شما به دنبال جنازه من نگردید.

 شهید اسدی، شهید حاجی زاده و محمود سه تن از شهدایی بودند که در میان این 13 نفر عکسی از پیکرشان وجود ندارد. بعضی از دوستان می گویند اگر عکسی از آنان نیست شاید اسیر شده باشند و محمود برگردد اما من در جواب می گویم شهید محود دوست نداشت جنازه داشته باشد و محمود دیگر بر نمی گردد و من هم برای پیکرش دعا نمی کنم چون خودش گمنامی را دوست داشت. از همان ابتدای زندگی اخلاق و اخلاص او را که می دیدم مطمئن بودم که شهید می شود.

 

خان طومان، کربلای عاشقان زینب (س)

وقتی اولین بار از سوریه بازگشت بسیار گریه می کرد و می گفت دوستانم رفتند و من ماندم، خدا من را فراموش کرده است.  من می گفتم هرچه قسمت باشد همان می شود. شهید محمود می گفت دعا کن که من شهید مفقوالاثر بشوم.

به دوستانش می گفت هنگامی که مردی می خواهد به میدان جنگ برود شیطان در سه مرحله به او نزدیک و مانع او می شود، یکی زمان خداحافظی با خانواده، دوم هنگامی که وارد منطقه می شود به او می گوید وارد میدان نشو و سوم در مقابله با دشمن که می گوید از میدان فرار کن. همرزمانش می گفتند واقعا تمامی این موارد برای همه ی ما اتفاق افتاد.

عید نوروز بود منزل یکی از اقوام بودیم که از محل کار زنگ زدند و گفتند سردار با شما کار دارد و او را خواستند. محمود ما را به منزل برد و گفت احتمالا چون روز قبل باران آمده ما را برای آب گرفتگی خواستند. زمانی که برگشت گفت: من منزل مادرم کار دارم  و می روم آنجا و برمی گردم. حدود ساعت دو نیمه شب به منزل آمد و گفت می خواهم بروم سوریه.

سری های قبل خاطرم جمع بود که بر می گردد  اما این سری خیلی نگران بودم چون پایش درد می کرد. به محمود گفتم: با این وضعیت پایت چطور می خواهی بروی؟ حتی به شوخی گفتم با این پا که نمی توانی فرار کنی؟ محمود گفت: من به سوریه می روم که بجنگم نه فرار!

هنگام خداحافظی محمد و علی خواب بودند آنان را بوسید و خیلی سریع رفت. شب قبل شهادت که دو روز مانده بود به تولد علی تماس گرفت. هر دو فرزند ما متولد اردیبهشت هستند و تاکید شهید بر این بود که برای علی تولد بگیرم من در جوابش گفتم: نه شما برگشتی برای هر دوی آن ها با هم تولد می گیریم. محمود اصرار داشت که علی بزرگتر است و بیشتر درک می کند، در نبود من برای او تولد بگیرید. فردای آن روز، محمود به شهادت رسید  و جالب آنکه یک روز بعد از شهادت محمود، روز تولد علی بود.

 

زنان زینبی، سهیم در جهاد

هیچگاه مخالفتی با رفتن او نمی کردم چون واقعا عاشق بود و این راه را دوست داشت و آخر با شهادت به علاقه خود رسید. او برای هدفی والا می جنگید و من نیز نمی خواستم با ممانعت شهید محمود را از این عزم راسخ برهانم و خودم دوست داشتم در این راه سهیم باشم. او علاوه بر رزم علاقه زیادی به زیارت حرم حضرت زینب(س) داشت، شاید دوست داشت که در کنار حرم عمه ی سادات آرام گیرد. علاقه بی وصفی به حضرت زینب(س) داشت و می گفت وقتی وارد منطقه می شویم می توانیم دو مرتبه خانم را زیارت کنیم بعدها متوجه شدم یکبار در زمان ورود به سوریه و یکبار هم در زمان خروج می توانند به زیارت حضرت زینب(س) بروند.

 

جبهه خودکفایی، جهاد با طرح بسیج همگام با کشاورز

من فارغ التحصیل رشته کشاورزی از دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری هستم و علاقه مند بودم بسته به رشته تحصیلی فعالیتی داشته باشم.  پیش تر خواهرم در طرح های بسیج شرکت می کرد و با کشاورزان همکاری داشت. او طرح همگام با کشاورز را با من مطرح کرد، وقتی در مورد فعالیت های این طرح و تاثیرهای خوبی که در کشاورزی استان داشت آگاهی یافتم علاقه مند شدم به عنوان کارشناس در این طرح شرکت کنم و سهمی در توسعه کشاورزی استان داشته باشم.

محمود اهل روستای پهنه کلا بود و با توجه به اینکه در کشاورزی بزرگ شده بود و حضور بر زمین کشاورزی یادآور خاطرات کودکی او می شد از این کار استقبال کرد و می گفت: تا جایی که از عهده بچه ها و زندگی برمی آیی من مخالفتی با این کار ندارم . گاهی وقت ها هم خودش ما را به زمین های کشاورزی می برد و نظاره گر فعالیت ما بود.

مباحث علمی کلاس ها و پیگیری های طرح از کشاورزان موجب علاقمندی محمود شده بود. تمامی مباحث مطرح شده در کلاس ها در زمین  کشاورزی پیاده می شد و اکثر کشاورزان از این طرح استقبال می کردند چون در عمل متوجه برداشت بیشتر محصول و افزایش بازدهی زمین زراعی خود می شدند.

 

راه شهید را در پشت جبهه ادامه می دهیم

حدود دو سال است که با طرح بسیج همگام با کشاورز همکاری می کنم و در اکثر کلاس ها شرکت کرده ام، سطح کلاس ها بسیار بالا و مباحث مطرح شده کاربردی است. از نظر من وجود طرح بسیج همگام با کشاورز بسیار ضروری و به نفع کشاورزان است  و تاثیر به سزایی در کشاورزی خواهد داشت.

من همچنان به عنوان کارشناس بسیج همگام با کشاورز مشغول به فعالیت هستم. شهید محمود کارم را دوست داشت به همین خاطر بعد از شهادتش هم دست از آن برنداشتم و همچنان به عنوان کارشناس طرح بسیج همگام با کشاورز مشغول به فعالیت هستم. اعتقادم این است آینده جبهه مقاومت بسیار روشن است و با پیروزی رزمندگان اسلام همراه خواهد بود و من نیز در جبهه مقاومت اقتصادی برای آینده روشن سرزمین و فرزندانم همچنان حضور خواهم داشت.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن