به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از راه آرمان؛حماسه هایی را که مدافعان حرم با ایثار جان خویش خلق کردند این حقیقت را به اثبات رساند که در دفاع از حق، مرزهای جغرافیایی معنا و مفهوم خاصی ندارند و این ولاورمردان با سلاح […]
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای مدافع حرم به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از راه آرمان؛حماسه هایی را که مدافعان حرم با ایثار جان خویش خلق کردند این حقیقت را به اثبات رساند که در دفاع از حق، مرزهای جغرافیایی معنا و مفهوم خاصی ندارند و این ولاورمردان با سلاح باور و یقین به کارزار اندیشه های افراطی و تکفیری شتافتند.
شهید پرویز بامریپور جوان دهه هفتادی از روستای محروم حسنآباد زهکلوت جازموریان،جوانی که اولین شهید مدافع حرم جنوب کرمان است. پرویز بامری. پسری ۲۰ ساله که همه از زبانش شنیده بودند میخواهد شهید بشود. اصلا برای همین به سوریه رفت. پسری ۲۲ ساله که شهادت تکیهکلام همیشگیاش بود.
خواهر شهید پرویز بامری در گفتگو با خبرنگار ما گفت: برادرم می گفت،من راهم را انتخاب کردم و شما چه راضی باشید چه نباشید من این راه را میروم ولی دوست دارم از من راضی باشید.
بیخیال این دنیا
وی بیان داشت: ما سه خواهر و پنج برادر هستیم که پرویز فرزند یکی مانده به آخر است. ۲۰ سالش شده بود و خیلی به او پیشنهاد میدادیم که ازدواج کند اما هر بار یک پاسخی میداد و میگفت: «بیخیالِ این دنیا»! هربار که به او میگفتیم پولهایت را جمع کن خانه بساز تا سر و سامان بگیری باز میگفت: بیخیال این دنیا.
طعم تلخ بیمادری
خواهر تنها شهید مدافع حرم جنوب کرمان اظهار داشت: پرویز ۴ ساله بود که مادرمان را از دست دادیم. پس از شهادت، همخدمتیهایش میگفتند: چندبار به ما گفته بود خوش به حال شما که مادر دارید و الان پیش مادرانتان میروید. چون از کودکی بدون مادر بزرگ شد، با ما خواهرها خیلی دوستی عمیقی داشت. صمیمیت بین ما زبانزد همه بود.
روی حلال و حرام هم بشدت حساس بود
وی عنوان کرد: او آنقدر مظلوم بود که هیچ اذیتی نداشت. هیچ اذیتی. اخلاق و رفتارش آنقدر جذبکننده بود که همه دوستش داشتند. هیچوقت با کسی دعوا نکرد. در دوران خدمت وقتی مرخصی میآمد دوستانش دائم زنگ میزدند که برگرد! در یک دستنوشتهای که پس از شهادتش پیدا کردیم، برایمان همین چیزها را نوشته. که مثلا «هر که با شما بدی کرد شما با خوبی پاسخش را بدهید. در سلام کردن پیشقدم باشید. شما سلام کنید، مهم نیست آدمها جوابت را بدهند یا ندهند» و مسائل اینچنینی. همیشه از لباس و غذا و مال خودش میگذشت و به دیگران میداد. روی حلال و حرام هم بشدت حساس بود.
کارگری میکرد تا کمک حال خانواده باشد
این خواهر شهید خاطرنشان کرد: چند ماهی بود از خدمت برگشته بود که عازم جنگ شد. قبل از آن گاهی کارگری میکرد و تمام پولش را به پدر میداد تا کمک حال ایشان باشد. برادرم حتی در دانشگاه رشته کشاورزی قبول شد اما بخاطر کمکخرج پدر بودن به دانشگاه نرفت. زمان خدمت یا زمانی که در سوریه بود هم وقتی تماس میگرفت بارها تاکید میکرد که حتما پیش پدر بروید و بگویید که حلالم کند.
خواهر تنها شهید مدافع حرم جنوب کرمان عنوان کرد: لحظه آخر که پرویز با پدر خداحافظی کرد، او را بغل کرد و خواست حلالش کند.
رستگاری در روز دوازدهم
تقریبا دو سه روز پس از عاشورا اعزام شدند و ۱۲ روز در سوریه بودند که روز ۳ آذر سال ۹۴ به شهادت میرسد و ۸ آذر تشییع شدند.
یک بار در تماسش گفت که من میدانم به کجا آمدهام، میدانم که جنگ یعنی چه، میبینم که اینجا آدمها راحت جانشان را فدا میکنند و شهید میشوند. اصلا ناآگاهانه به جنگ در سوریه نرفت. بسیار در تصمیمش قاطع بود، هدفش شهادت بود و برای همین به جنگ رفت.
انتهای پیام
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت مربوط به تیم نجف آبادنیوز است.
طراحی سایت : نجف آبانیوز