ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 118080
  • ۰۱ بهمن ۱۳۹۸ - ۶:۴۲
  • 121 بازدید
  • ارسال توسط :
کتاب شهدا با عنایت خودشان نوشته می‌شود/ «عشق» به روایت رزمندگان بدون مرز

کتاب شهدا با عنایت خودشان نوشته می‌شود/ «عشق» به روایت رزمندگان بدون مرز

گروه حماسه و مقاومت؛ معصومه اصغری: می‌گویند به هر که و هر جا نظر داشته باشی قد و قامت وجودت را اندازه زده‌ای. در تمام مدت زمان گفتگو با نویسنده «کتاب یادت باشد» از ملاحت و قلب عفیف  شهید حمید سیاهکالی شنیدیم. از میل غلیظی برای بقاء بعدالفنا،که شاه‌راهش را شهادت می دانست. از مراقبه‌ای که گاهی […]

گروه حماسه و مقاومت؛ معصومه اصغری: می‌گویند به هر که و هر جا نظر داشته باشی قد و قامت وجودت را اندازه زده‌ای. در تمام مدت زمان گفتگو با نویسنده «کتاب یادت باشد» از ملاحت و قلب عفیف  شهید حمید سیاهکالی شنیدیم. از میل غلیظی برای بقاء بعدالفنا،که شاه‌راهش را شهادت می دانست. از مراقبه‌ای که گاهی نفس اطرافیانش با آگاه شدن از آن در سینه محبوس می‌شد و از تکلف‌هایی که کنار سادگی و صمیمت همیشگی اش در هم می شکست. «رسول ملاحسنی» می‌گوید بدهکار ماندن در مرام شهدا نیست و از وقتی که قدم در مسیر نوشتن از شهدای مظلوم مدافع حرم گذاشته زندگی روزمره اش با برکت های تمامی نداری تنیده شده است.

فارس: قبلا اشاره ای کرده بودید که دریک  سفر به یاد ماندنی همپای شهید سیاهکالی بودید. آشنایی شما از همین همراهی پا گرفت؟

بله، احساس می کنم رفاقت و همنشینی با ایشان را خود شهدا رزق من کردند.ارتباطم با ایشان در بستر کار برای شهدا شکل گرفت.من عضو خادمان اردوئی راهیان نور دانشجویی بودم. ایشان هم افتخار دادند و 2 سال در این سفرها در خدمت شان بودیم. حمید آقا همراه با همسرشان با گروه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی به این سفر می آمدند و خدمت می کردند.

 

فارس: مسئولیت شما در این اردو ها چه بود؟

من مسئول امور فرهنگی اردوهای دانشجویی راهیان نور استان قزوین بودم. آن زمان حمید آقا در تیپ 82 صاحب الامر پاسدار بودند. مسئولیت اصلی شان به واسطه تحصیلاتی که داشتند مهندسی مخابرات گردان بود.اما از آنجا که ایشان بسیار پر کار بودند و این سبک زندگی در کتاب هم ملموس است، امور فرهنگی گردان را هم داوطلبانه به انجام می رساندند. در این سفر ها هم مدام به همراه همسرشان در حال خدمت رسانی بودند و کمتر می شد ایشان را بیکار دید.

 

کتاب یادت باشد که به روایت همسر ایشان نگاشته شده است پرده از جزییاتی در زندگی روزمره شهید بر می دارد. مرور این اتفاق های کوچک و بزرگ خواننده را به این نتیجه می رساند که ایشان در جزئی ترین امور زندگی هم مشغول مراقبه بوده اند.

 

این رفتار ها در سفر هایی که با هم داشتید به چشم شما هم می آمد؟

یکی از دلایلی که تصمیم به نوشتن این کتاب گرفتم معرفی سبک زندگی حمید آقا بود. نکته ای که باید به آن اشاره کنم این است که در مواجهه با این شهید بزرگوار گاهی مشاهده یک رفتار ما را می گرفت. من بعد ها با یکی از اساتید اخلاق در این رابطه صحبت کردم.ایشان به مسئله مهمی اشاره داشتند.گفتند ممکن است دیدن برخی رفتار ها در این نوع انسان ها برای ما غریب باشد .چرا که ما از وسط ماجرا نظاره گر این رفتار ها هستیم. در حالی که خود این شهید بزرگوار مدت ها در این مسیر بوده و گام به گام با خودسازی پیش آمده و رفتاری به جز این برایش غیر عادی می آید.

 

پس ایشان اصراری به نشان دادن این تفاوت‌ها نداشتند و این سبک زندگی در این رفتارهای شان خود را نشان می‌داد؟

بله، همین طور است. اما این رفتار ها به شدت تاثیر گذار بود.گاهی حتی در خفا کار هایی انجام می دادند. در همان سفر اردوی راهیان نور یک شب ایشان به محل اسکان آقایان نیامدند سراغ شان را که گرفتم کسی ازایشان اطلاعی نداشت. بعدتر فهمیدم کنار شهدای تازه تفحص شده در معراج شهدا شب را به صبح رسانده اند. سبک زندگی ایشان مثل یک چراغ روشن بود. در کتاب به این جزییات اشاره های زیادی شده است. تنها من یک جا دیدم که ایشان به همسرشان گفته بودند دلم می‌خواست دیگران بدانند که من این طور هستم و به مزاح گفته بود بگذار یاد بگیرند. ایشان اصرار داشتند هرگاه به روضه‌ای می روند برای همسرشان هم کمی از غذا یا خوراکی های پذیرایی را با خود ببرند. این را بلند می گفتند که محبت کردن به همسر و به یاد او بودن را به بقیه نشان دهند.

 

کتاب یادت باشد عنوان عاشقانه‌ترین روایت از یک شهید مدافع حرم را گرفته است. ظرف روایت های کتاب از ابتدا تا انتها عاشقانه است .به همین دلیل انتقاد هایی به این نوع روایت گری شد.

از ابتدا تصمیم شما این بود که از عاشقانه های این زوج بنویسید یا این در مسیر نگارش و روایتگری همسر شهید شکل گرفت؟

من در ابتدا به ضرورت نوشتن از این شهید آگاه بودم. یادم هست در همان مراسم های اولیه بعد از شهادت ایشان ،دوستان شان می آمدند و به نکته های ظریفی در خاطره های شان بر می خوردم. همان موقع این حس را داشتم که این خاطره ها نباید روی زمین بماند. ما باید در قالب یک کتاب به این شهید بپردازیم و دیگران را با این سبک زندگی آشنا کنیم.

 

از ابتدا به این یقین نرسیده بودیم که این خاطره ها باید از زبان همسر شهید باشد. ایشان بیش از صد شاگرد در باشگاه ورزشی داشتند که کنار او کاراته را آموزش می دیدند. این بچه ها حرف های زیادی برای گفتن از این شهید داشتند. بیشتر عکس های ایشان با سرباز هایی بود که در گردان به آن آموزش می داد و وقتش با آن ها سپری می شد.آن ها هم می توانستند به جزییات زیادی از این شهید اشاره کنند. اما در نهایت دیدیم نزدیک ترین فرد به حمید آقا در طول 3 سال زندگی مشترک همسرشان بوده و ایشان هستند که می توانند سبک زندگی شان را به بهترین شکل ممکن به ما معرفی کند.

 

پس در واقع این خاطره ها آنقدر کامل بود که نیازی به روایت گری فرد دیگر در کتاب احساس نمی شد؟

ببینید همان طور که گفتم خیلی از نزدیکان حمید آقا می توانستند از ایشان خاطره های تاثیر گذار بگویند. من خیلی هدفمند به سراغ این خاطره ها رفتم .نمی خواستیم صرفا یاد این شهید زنده شود .مثال می زنم: وقتی خانم ایشان کباب درست می کرد ایشان به سرعت اسپند دود می کردند تا بوی کباب به مشام همسایه ای نرسد و آن ها مدیون نشوند.قصد ما بیان این نبوده که این شهید و همسرش در خانه چنین خاطره ای داشتند. این کار به ظاهر پیش پا افتاده یک دنیا حرف همسایه داری و انسان دوستی  در خود دارد .وقتی این خاطره ها تکمیل شد نه می شد از آن ها کاست و نه می شد چیزی به آن ها اضافه کرد. به همین دلیل تصمیم ما این شد که صرفا خاطره ها از زبان همسر شهید باشد.

 

نحوه همکاری خانم سیاهکالی با شما به چه صورت بود؟ ایشان خودشان انتخاب می کردند چه خاطره هایی بیان شود یا برای این کار هدایت می شدند؟

مصاحبه های ما با ایشان 6 ماه بعد از شهاد ت حمید آقا انجام شد. مدتی طول کشید تا حال روحی ایشان مساعد شد.اوضاع روحی شان به گونه ای بود که حتا خاطره های شاد را با بغض تعریف می کردند.گاهی روند این مصاحبه ها کند و بعضی وقت ها به طور کامل متوقف می شد. حس همه ما این بود که خود حمید آقا به انجام این کار مشتاق هستند. از همسرشان خواسته بودند که خاطره های زندگی مشترک شان را بنویسند. ایشان به شوخی گفته بودند که حوصله ای برای این کار ندارند. با این حال باز هم حمید آقا اصرار کرده بودند.به ضبط صوتی که داشته اند اشاره کرده و گفته بودند حتا اگر حوصله نوشتن نداری این ها را ضبط کن. یادآوری همین خاطره بود که همسر ایشان را مصمم به ادامه مصاحبه ها کرد. ما می‌خواستیم حمید آقا به همان سادگی که بود روایت شود. به قول مقام معظم رهبری که فرموده بودند در مورد این شهدا همان چیزی که هست را بنویسید. نه به آن چیزی کم کنید و نه روایتی به آن اضافه شود.

 

اگر محدودیتی در صفحات کتاب نداشتیم حتما حجم آن بیش از این ها می شد. همشیره من زحمت انجام مصاحبه با خانم سیاهکالی را به عهده داشتند و این باعث شد ایشان در بیان این خاطره های عاشقانه راحت تر باشد و این روایت ها با جزییات بیشتری مطرح شوند. همان طور که گفتم این شهید بزرگوار در جزیی ترین امور زندگی شان منشور اخلاقی داشتند و طبق همان عمل می کردند. خاطره هایی انتخاب شد که این سبک زندگی ها به سادگی در آن ها قابل مشاهده بود.

 

وقتی از منشور اخلاقی و مراقبه حرف می شود بیشتر ما فکر می کنیم با انسانی تارک دنیا رو به رو هستیم.گاهی مطرح کردن  همین موضوعات باعث می شود نسل جوان فاصله خودش تا شهدا را بیش از چیزی که هست تخمین بزند و فکر کند هرگز نمی تواند قدم در مسیر آن ها بگذارد.در نوشتن از شهید سیاهکالی به این موضوع توجه داشتید؟

بله، من به واسطه کارم در دانشگاه با نسل جوان رابطه زیادی دارم. دوست داشتم یک کتاب خواندنی از این شهید بنویسم.کتابی که کاربردی باشد. واقعیت این است که این روایت عاشقانه خیلی به دل جوان ها نشست و از آن استقبال زیادی شد. این کتاب یک روز در میان به چاپ بعدی می رسید و حالا به چاپ هشتادم خود رسیده است و این در بازار کتاب یک رکورد محسوب می شود. فکر می کنم عنایت خود شهید و همکاری های مداوم و بی دریغ خانم سیاهکالی باعث شد کتاب تا این اندازه دلنشین شود و نسل جوان به راحتی بتواند با آن ارتباط برقرار کند. شما وقتی کتاب را می خوانید انگار دارید همراه این زوج این روایت ها را زندگی می کنید و همین باعث احساس نزدیکی بیشتر با این شهید می شود.از آن جایی که این منشور در میان این روایت های عاشقانه مطرح می شود مخاطب با آن احساس فاصله نمی کند و حتا سعی می کند با رعایت این نکته ها خود را به این شهید بزرگوار نزدیک‌تر کند.

 

مصداقی از مجموعه رفتار های تکرار شونده شهید در موردی را به خاطر دارید که مخاطب کتاب  را تحت تاثیر قرار دهد؟

بله به عنوان مثال ایشان در خرید همواره سه مورد را مد نظر داشتند. حتا در خرید های بسیار ساده روزمره. تا کید داشتند حتما کالای ایرانی تهیه کنند. حتما از نزدیک ترین فروشگاه به منزل کالا را تهیه می کردند به طوری که اگر آن مغازه بسته بود به خانه بر می گشتند و خرید را به بعد موکول می کردند و در جواب همسرشان که می پرسیدند چرا برای تهیه این یک قلم جنس به مغازه دیگری نرفته اید می گفتند این بنده خدا به امید خرید منِ همسایه اینجا مغازه باز کرده. مورد بعدی که در خرید به آن توجه داشتند این بوده که هرگز با مغازه دارها چانه زنی نمی کردند. خب مجموع این ها می شود منشور این شهید در خرید کردن. هر امر دیگری را هم بفرمایید ایشان در آن ها مراقبه داشته است .این مراقبه هم تارک دنیا شدن نیست بلکه انجام کارها و مراقبت هایی است که برکت های زیادی دارند و همه ما به انجام شان مکلف هستیم.

 

کدام روایت از شهید بود که شنیدن آن نفس نویسنده کتاب «یادت باشد» را بند آورد؟

شهدای مدافع حرم خیلی مظلوم هستند.برخی افراد در جامعه از روی غرض تهمت ها و افتراهایی را به این شهدا نسبت می دهند.این در حالی است که وقتی فقط اندکی با روایت های نزدیکان آن ها به این شهدا نزدیک می شویم خواهیم دید که آن ها تا چه اندازه مراقب بوده اند.تا چه اندازه به دیگران عشق می ورزیدند و حواس شان بوده که حقی ناحق نشود.همه خاطره های ایشان برای من درسی در خود داشت اما با شنیدن خاطره سوار نشدن ایشان به سرویس محل کارشان به اصطلاح سرم سوت کشید.

 

شبی ایشان همراه با خانم شان به منزل  دوستی که تازه بچه دار شده بودند می روند.نوزاد در آغوش همسر ایشان شیری که خورده را بالا می آورد و چادر کثیف می شود.همسر دوست حمید آقا چادری به امانت به ایشان می دهد تا به خانه برگردد.صبح فردا  خانم سیاهکالی چادر شسته شده را به حمید آقا می دهد تا آن را به دوستش برساند.حمید آقا مثل همیشه عجله ای ندارد تا سر وقت به سرویس برسد و سر حوصله صبحانه می خورد.همسرش که می پرسد چرا عجله ای ندارد .در جواب می گوید به اندازه سنگینی این چادر هم حق ندارد از بیت المال استفاده کند و برای همین آن روز قید سوار شدن به سرویس را می زند.

 

رهبری با بیان خاطره هایی از زندگی شهید سیاهکالی  عنایت ویژه ای به کتاب یادت باشد نشان دادند .زمانی که بیانات ایشان را شنیدید چه احساسی داشتید؟

بهترین  خبر عمرم بود. شنیدن این بیانات برای من بی نهایت  شیرین بود.فکر می کردم حالا حالا ها باید برای شهدا قلم بزنم تا رهبر معظم انقلاب کتابی از من بخوانند .از آن شیرین تر برای من این بود که متوجه شدم ایشان با جزییات کتاب را خوانده اند.ابتدا خاطره ای از مراسم عروسی تعریف کردند و بعد از آن به  خاطره اعزام اشاره داشتند که حدود صد صفحه ای از خاطره اول جلو تر بود.در ادامه ایشان فرمودند که نگویید از این گل ها یکی است و آقا با یک گل بهار نمی شود .از قبیل زیاد است و همواره تاکید داشته و دارند که به زندگی این شهدا پرداخته شود.شنیدن همین صحبت ها قوت قلبی برایم شد و بلافاصله بعد از انتشار کتاب یادت باشد نگارش زندگینامه یکی از مظلوم ترین شهدای مدافع حرم که از همرزمان شهید سیاهکالی بودند را آغاز کردم.

 

حرف آخر؟

من هرگز خودم را هنرمند یا نویسنده نمی دانم.می خواهم به عنوان حرف آخر دعوتی از هنرمندان داشته باشم.کار برای شهدا برکات زیادی دارد .با زبان هنر به زیبایی تمام می شود روایت گر زندگی این انسان های بزرگ شد.شهدا به هیچ کسی بدهکار نمی مانند .یقین بدانید که اگر قدمی برای آن ها بردارید زندگی تان سرشار از برکاتی تمام نشدنی می شود.همان طور که باید اسلام را از قرآن فهمید و استخراج کرد و مرعوب تبلیغات اسلام ستیزی نشد،نباید به تبلیغاتی سوئی که در باره حرکت بزرگ این شهدا می شود اهمیتی داد.بهترین راه این است که این شهدا را از زبان نزدیکان شان بشناسیم .به همین دلیل حضور هنرمندان در این عرصه ضرورت پیدا می کند.تلاش های خوبی در این راستا آغاز شده که با عنایت شهدا و همکاری خانواده های آنان امیدواریم که این حرکت روز به روز ثمرات بیشتری داشته باشد.

 

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن