در چهارم نوامبر 2017، سعد الحریری با قرار گرفتن در مقابل دوربینها در ریاض پایتخت عربستان سعودی با طرح اتهاماتی علیه جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان از مقام خود استعفا کرد. خبر این استعفا در عرصه سیاسی لبنان و منطقه غرب آسیا یک خبر غیر قابل پیش بینی بود بهطوریکه قریب بهاتفاق تحلیلگران سیاسی […]
در چهارم نوامبر 2017، سعد الحریری با قرار گرفتن در مقابل دوربینها در ریاض پایتخت عربستان سعودی با طرح اتهاماتی علیه جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان از مقام خود استعفا کرد. خبر این استعفا در عرصه سیاسی لبنان و منطقه غرب آسیا یک خبر غیر قابل پیش بینی بود بهطوریکه قریب بهاتفاق تحلیلگران سیاسی لبنان پیش بینی این استعفا را نمیکردند. حال سؤالی که ایجاد میشود این است که سعد الحریری به چه دلایلی از مقام نخستوزیری استعفا کرد و این امر چه پیامدهایی برای لبنان و منطقه غرب آسیا دارد؟ در پاسخ میتوان گفت مسائل متعددی موجب استعفای سعد الحریری شد ولی مهمترین آن عامل بیرون از لبنان بوده است.
سعد الحریری فرزند رفیق الحریری نخستوزیر مشهور لبنان است که توانسته با پشتوانه سابقه سیاسی پدر خود و همچنین استفاده از فضای بعد از ترور وی در صحنه سیاسی لبنان حضور فعالی داشته باشد. وی با حمایت ویژه عربستان سعودی و همچنین جریانات مخالف سوریه در لبنان همچون کتائب و نیروهای لبنانی با قرار گرفتن در رأس جریان المستقبل (قدرتمندترین جریان سیاسی میان اهل سنت لبنان) و جریان چهارده مارس به مقابله با جریان هشت مارس (طرفداران حزبالله و سوریه) بپردازد. بر اساس همین حمایتهای ویژه وی توانست دو بار عنوان نخستوزیری لبنان (دوره نخست از نوامبر 2009 تا ژوئن 2011 و دوره دوم از 18 دسامبر 2016 تا نوامبر 2017) انتخاب شود.
در اواخر سال 2016، جریانات لبنانی برای پایان بحران دو ساله خلأ ریاست جمهوری لبنان توافق کردند که میشل عون از جریان هشت مارس بهعنوان رئیسجمهور و سعد الحریری از جریان چهارده مارس بهعنوان نخستوزیر انتخاب شوند. روند یازده ماهه نخستوزیری وی نشان دهنده تلاش او برای باقی ماندن در قدرت و ورود به تعامل با جریانات مختلف لبنان از جمله حزبالله بود اگرچه گاها موضعگیریهای تندی را علیه حزبالله لبنان، سوریه و جمهوری اسلامی ایران اتخاذ میکرد. با توجه به روند یک سال اخیر سیاست در لبنان و عدم تغییر خاص در شرایط صفبندیهای سیاسی این کشور، استعفای سعد الحریری بهگونهای غیر قابل پیش بینی بود. حال با توجه به شرایط موجود تحولات در لبنان و منطقه غرب آسیا میتوان دلایل این استعفا را اینگونه بیان کرد:
1- فشارهای عربستان سعودی: سعد الحریری یکی از همپیمانان عربستان سعودی است و تقریباً هیچ اقدامی را بدون مشورت با ریاض انجام نمیدهد. این استعفا نیز در راستای فشارهای عربستان سعودی بوده است که مهمترین عوامل این فشارها عبارتاند از:
سعد الحریری بر اساس واقعیتهای عرصه سیاست در لبنان در یازده ماه اخیر سیاستی تعاملی در قبال رقبای سیاسی خود بهخصوص حزبالله لبنان اتخاذ نموده بود بهگونهای در محافل سیاسی و رسانهای لبنان صحبت از اختلاف میان ریاض و سعد الحریری بوده است، به نظر میرسد مقامات عربستان سعودی از برخی از اقدامات وی راضی نبوده و به وی برای استعفا و قطع این روند فشار آوردهاند.
بعد از قدرت یافتن محمد بن سلمان وی تلاش زیادی برای کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده است. در ابتدا رو بهسوی راهبرد سخت و مواجه نظامی غیرمستقیم و مستقیم با گروههای نزدیک به جمهوری اسلامی ایران کرد که برای مثال میتوان به ورود نظامی عربستان سعودی به جنگ با یمن برای از بین بردن انصارالله و همچنین تقویت گروههای تروریستی در سوریه و عراق برای کاهش قدرت محور مقاومت اشاره کرد، اما به نظر میرسد در یک سال اخیر محمد بن سلمان در کنار راهبرد سخت خود ،وارد راهبردهای نرم نیز شده است، برای مثال با جریانات و گروههای شیعی عراق تعامل خود را گسترش داده و سعی کرده بهنوعی با ورود به عرصه سیاسی عراق حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران را در عراق کاهش دهد و یا در یمن با ایجاد اختلاف میان انصار الله و علی عبدالله صالح در صفوف نیروهای یمنی اختلاف ایجاد کرده و به تضعیف این نیروها بپردازد. لذا به نظر می رسد در این راستا با وادار کردن سعد الحریری به استعفا و مقصر جلوه دادن حزبالله لبنان در بحران سیاسی این کشور، هدف ضربه زدن به حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی ایران بوده است.
2- راهبرد جدید ترامپ: بر اساس راهبرد جدید دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت باید محدود شود. بخشی از این راهبرد از طریق متحد کردن نیروهای طرفدار خود برای تحتفشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران و متحدان آن هست. به نظر میرسد سعد الحریری بهعنوان همپیمان عربستان سعودی و غرب میتواند با استعفا و بحرانی کردن صحنه لبنان به بخشی از این راهبرد کمک کند. کلیدواژه این راهبرد نقش بیثبات کننده جمهوری اسلامی در تحولات غرب آسیاست که کشورهای اروپایی اگرچه در به چالش کشیدن برجام با آمریکا همنظر نیستند اما در این سیاست یعنی معرفی کردن جمهوری اسلامی ایران بهعنوان عامل بیثباتی همنظر میباشند و از نظر آن ها استعفای سعد الحریری به دلیل دخالتهای جمهوری اسلامی ایران بهنوعی اثباتکننده نقش بیثبات کننده آن در لبنان است.
3- تحریمهای جدید ایالاتمتحده آمریکا علیه حزبالله: در راستای راهبرد جدید ایالاتمتحده آمریکا علیه محور مقاومت اخیراً این کشور تحریمهای گستردهای علیه حزبالله لبنان و سپاه پاسداران وضع کرده است . به نظر میرسد اگر سعد الحریری بهعنوان مقام اجرایی میخواست این تحریمها را دنبال کند وارد فاز بحرانی با حزبالله لبنان و همچنین نیروهای نزدیک به حزبالله همچون میشل عون رئیسجمهورمی شد . از این رو به نظر می رسد سعد الحریری برای تداوم حضور سیاسی خود در صحنه سیاسی لبنان، نمیخواست وارد این چالشهای جدی شود و یا برخلاف میلش در صورت داشتن کرسی نخست وزیری ، در مقابل فشار به حزب الله توسط آمریکا ،در جایگاه نخست وزیری، از حزب الله حمایت کند .
4- نزدیک بودن انتخابات پارلمانی: سعد الحریری در یک سال اخیر با وعدههای فراوان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی توانست پست نخستوزیری را در لبنان در اختیار بگیرد و از سوی دیگر برخی از متحدین حزبی به دلیل اتخاذ برخی از سیاستها با وی به مشکل خورده بودند و شکافهایی در جریان المستقبل ایجادشده بود که بهعنوان مثال میتوان به اختلافات اشرف ریفی و فواد سنیوره در برخی از موضوعات با حریری اشاره کرد و مسائل فوق به اعتبار سیاسی سعد الحریری آسیب رسانده بود. به نظر میرسد وی این ترس را داشت که با تداوم نخستوزیری خود نتواند پیروزی لازم را در انتخابات اخیر به دست آورد و با طرح مسائلی همچون ایجاد مشکلات حزبالله برای لبنان بهنوعی با فرافکنی روند انتخابات آینده را تحت تأثیر این اقدامات قرار دهد.
اما نباید از نگاه دور داشت که استعفای سعد الحریری در عرصه سیاسی ، لبنان را درگیر چالشهایی میکند که میتوان مهمترین آنها را اینگونه بر شمرد:
1- ایجاد بیثباتی سیاسی: لبنان یکی از کشورهای بیثبات منطقه غرب آسیا است که پیش از این چندین سال دچار بحران ریاست جمهوری بوده است و به نظر میرسد با این استعفا لبنان دوباره درگیر یک بحران سیاسی و خلع اجرایی خواهد شد که ممکن است این بحران ماهها یا سالها تداوم داشته باشد.
2- احتمال تعویق انتخابات: به دلیل ساختار سیاسی پارلمان لبنان، انتخابات پارلمانی این کشور از اهمیت زیادی برخوردار است و این انتخابات از می 2013 به دلایل مختلف تاکنون به تأخیر افتاده است بحران اخیر نیز ممکن است منجر به تعویق این انتخابات و تداوم بحران در این کشور شود.
3- احتمال جنگ داخلی: وارد کردن اتهامات سنگین به حزبالله منجر به تقویت جریانات تندرو که مخالف حضور این جریان در صحنه سیاسی لبنان هستند، میشود و با توجه به شرایط پیچیده لبنان ممکن است درگیریهای محدود و یا گستردهای ایجاد شود و این امر زمینهساز جنگ داخلی در لبنان باشد.
4- افزایش منازعات منطقهای: بسیاری از تحلیل گران جهان عرب لبنان را میدان غرب آسیا میدانند که هرگاه در آن بحران جدی ایجاد شود نشان دهنده جدی شدن بحران میان جریانات حاکم بر غرب آسیا است. افزایش تنش در این کشور ممکن است نشان دهنده افزایش منازعات میان محور مقاومت و محور محافظهکار در غرب آسیا باشد که این فرضیه با کاهش تهدیدات داعش و گروههای تکفیری در سوریه و عراق دور از ذهن نیست.
در جمعبندی مطالب فوق باید گفت به غیر از عوامل داخلی نقش عوامل خارجی همچون فشارهای عربستان سعودی و راهبردهای جدید عربی و غربی نقش تعیین کنندهای در استعفای نخستوزیر لبنان داشته است و این امر یکی از مراحل تحتفشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت است که دستگاههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت میبایست با رصد دقیق تحولات پیش رو مانع از تداوم سیاستهای خصمانه علیه محور مقاومت شوند و خود را برای سناریوهای پیش رو مهیا کنند.
انتهای متن/
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت مربوط به تیم نجف آبادنیوز است.
طراحی سایت : نجف آبانیوز