ایستگاه صلواتی:
دانلود صلواتی تقویم دیو.اری و پوستر شهدا

موقعیت شما : صفحه اصلی » دسته‌بندی نشده
  • شناسه : 65782
  • ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۵:۰۲
  • 341 بازدید
  • ارسال توسط :
پیکرم را به افغانستان برگردانید تا بدانند برای اسلام جان می‌دهیم

پیکرم را به افغانستان برگردانید تا بدانند برای اسلام جان می‌دهیم

گروه جهاد و مقاومت مشرق – این روزها که پیکر شهید علی صالحی به تازگی به آغوش خانواده بازگشته است و هنوز والدین شهید در افغانستان به سر می‌برند، به سراغ عین‌الله صالحی عموی شهید رفتیم تا از زندگی این شهید مدافع حرم فاطمی بیشتر بدانیم. عین‌الله که خود رزمنده مقابله با گروهک تروریستی طالبان […]

گروه جهاد و مقاومت مشرق – این روزها که پیکر شهید علی صالحی به تازگی به آغوش خانواده بازگشته است و هنوز والدین شهید در افغانستان به سر می‌برند، به سراغ عین‌الله صالحی عموی شهید رفتیم تا از زندگی این شهید مدافع حرم فاطمی بیشتر بدانیم. عین‌الله که خود رزمنده مقابله با گروهک تروریستی طالبان است، از زندگی برادرزاده‌ای می‌گوید که به خاطر حضورش در افغانستان تنها چهار سال از آشنایی‌شان می‌گذشت.

 کارگری ساده
برادرم در افغانستان از راه بنایی و کار در ساختمان امرار معاش می‌کرد. خداوند پنج دختر و دو پسر به ایشان عطا کرده بود. یکی از پسرها به نام علی شهید مدافع حرم شد. علی مجرد بود. در افغانستان درس می‌خواند و در کنار پدر کارگری می‌کرد. اما با شنیدن حمله تروریست‌های داعشی به خاک سوریه و عراق همه چیز را رها کرد و بعد از جلب رضایت پدر و مادرش به ایران آمد. علی دیگر تاب ماندن و تعلل نداشت. درس و کار و زندگی و همه تعلقات دنیایی را به یکباره از خودش دورکرد.

 اولین دیدار
من و خانواده‌ام در ایران زندگی می‌کردیم. سال 1392 بود که علی برادرزاده‌ام برای پیوستن به لشکر فاطمیون به ایران مهاجرت کرد. خیلی زود هم خودش را به جمع مدافعان حرم افغانستانی رساند. من از شاخصه‌های اخلاقی علی چیز زیادی نمی‌دانم، من تا آن زمان علی را ندیده بودم و آن روز که برای مدافع حرم شدن به ایران آمد اولین دیدار من و ایشان بود. آن روزها 20سال داشت. فقط آنقدر می‌دانم که ایشان عاشق اهل بیت(ع) بود. علی مدت چهار سال همراه و همگام با لشکر فاطمیون بود.
 صراط منیر
در چهار سالی که علی در سوریه بود، هر وقت به مرخصی می‌آمد، به منزل من یا برادرم سر می‌زد. آخرین بار هم که رفت و خبر شهادتش را برایمان آوردند از منزل ما به جبهه رفت. من مخالفتی با رفت و آمدهایش نداشتم. فقط همان سال اول خیلی به علی اصرار کردم که نرود. اما خود شهید گفت: عمو من این راه را انتخاب کردم و می‌خواهم در این صراط منیر گام بردارم که اگر در این راه کشته شوم، قطعاً افتخار بزرگی است که نصیب هر کسی نمی‌شود.
 مزد مجاهدت
علی همواره آمادگی شهادت داشت. می‌دانست راهی که در آن قدم برداشته است اسارت، جانبازی و شهادت هم دارد. اما به راهش ایمان داشت. چهار سال در این مسیر زحمت کشید و مرارت‌های زیادی را تحمل کرد تا اینکه خدا مزد مجاهدت‌هایش را با شهادت داد و عاشقانه خریدارش شد. علی به همسرم وصیت کرده بود وقتی من شهید شدم و جنازه‌ام به دستتان رسید آن را به افغانستان بفرستید تا همگان بدانند ما برای اسلام جانمان را می‌دهیم. هر بار هم که می‌آمد همه‌اش از این حرف‌ها می‌زد. علی عاشق اهل بیت(ع) و بی‌بی زینب(س) بود. بسیار ولایتمدار بود و اینطور شد که با شهادتش به ندای رهبری لبیک گفت.
 مسافر کربلا
شهید وقت‌هایی که به مرخصی می‌آمد از وحشیگری داعش و النصره برایمان می‌گفت. از قساوت قلبشان صحبت می‌کرد. ما هم وقتی اینها را می‌شنیدیم بیشتر نگرانش می‌شدیم و اصرار می‌کردیم که دیگر نرود. اما علی معتقد بود که باید در برابر داعشی‌ها ایستادگی کرد. به عقیده ما رزمنده‌های فاطمیون در کنار دیگر مجاهدان جبهه مقاومت همچون واکسنی بودند که سرطان داعش را در سوریه خنثی کردند. اخبار اخیر و پیروزی جبهه مقاومت اسلامی گواه این موضوع است. سال گذشته حوالی ایام اربعین وقتی علی به مرخصی آمد، فهمید ما قصد داریم به کربلا برویم. همه کارهایش را سریع رفع و رجوع کرد و با ما به کربلا آمد.
 شهادت در تدمر
علی اول تیرماه 1396 در تدمر سوریه به شهادت رسید و دو هفته بعد یعنی 16 تیرماه با من تماس گرفتند و خبر شهادت برادرزاده‌ام را دادند. آن زمان علی 24 سال داشت. من هم با خانواده‌اش در افغانستان تماس گرفتم و موضوع شهادت فرزندشان را به آنها اطلاع دادم. درباره چگونگی شهادتش هم به من گفتند که علی و همرزمش پشت مسلسل خودرو آماده رزم بودند که خمپاره‌ای کنارشان اصابت می‌کند و هر دو به شهادت می‌رسند.
منبع: روزنامه جوان

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.