به گزارش شهدای مدافع حرم به نقل از خبرگزاری فارس از نیشابور، جانبازان و همه یادگاران هشت سال دفاع مقدس همچون خورشید در کشور میدرخشند و کشور را به راه صحیح هدایت میکنند و اجازه نمیدهند انحرافی در ارزشهای انقلاب اسلامی پیش آید، چون درد و رنج را با پوست و گوشت و استخوان چشیدهاند، […]
به گزارش شهدای مدافع حرم به نقل از خبرگزاری فارس از نیشابور، جانبازان و همه یادگاران هشت سال دفاع مقدس همچون خورشید در کشور میدرخشند و کشور را به راه صحیح هدایت میکنند و اجازه نمیدهند انحرافی در ارزشهای انقلاب اسلامی پیش آید، چون درد و رنج را با پوست و گوشت و استخوان چشیدهاند، دراینبین خبرنگاران نیز با قلم خود سعی میکنند این ارزشها را حفظ و به نسلهای بعد منتقل کنند.
محمدکاظم کولآبادی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس است که علاوه بر تیر و ترکشهایی که دفاع مقدس بر پیکرش وارد کرده از ناحیه چشم و ریه جانباز شیمیایی است و در کنار معلمی به شغل شریف و پر زحمت خبرنگاری مشغول است.
از نظر خبرنگاران نیشابوری وی نماد سختکوشی و استقامت است، کسی که بارها تا صبح با درد زیر دستگاه اکسیژن بوده ولی صبح برای پوشش رسانهای قدمی پا پس نکشیده است؛ این است که همت و تلاش او، وی را منحصربه فرد کرده و همه این ویژگیها باعث شد به مناسبت روز خبرنگار سوژه مصاحبه شود.
این مصاحبه علاوه بر مشکلات معمول یک مصاحبه، سختی خاصی نیز داشت و آن راضی کردن محمدکاظم کول آبادی برای مصاحبه بود چراکه تاکنون حاضر به انجام مصاحبه با هیچ رسانهای نبوده است؛ حتی رسانهای که در آن مشغول به فعالیت است.
پرواضح است راضی کردن فردی رسانهای، با کلکهای رسانهای نهتنها ممکن نبود بلکه کاری بس کودکانه مینمود، تنها راه راضی کردن وی سماجت رسانهای چندین ماهه بود که سرانجام و پس از اصرارهای فراوان به نتیجه رسید و در بعدازظهر یکی از روزهای گرم تابستان میهمان خبرگزاری فارس باشد.
فارس: ابتدا خودتان را معرفی و از نحوه اعزام به جبهه بفرمایید؟
به نام حق و سلام؛ محمدکاظم کول آبادی جانباز شیمیایی و ترکشی هشت سال دفاع مقدس هستم، در حال حاضر چهار فرزند دختر و یک پسر دارم.
در مراحل اولیه اعزام به خدمت بهصورت بسیجی و در ادامه بهصورت پاسدار در دفاع مقدس شرکت کردم، برای اولین بار در خرداد سال 62 زمانی که حدوداً 13 سال داشتم به همراه پنج نفر از همکلاسیهایم در مدرسه ابوریحان بیرونی با جعل امضا به مشهد رفتیم تا ازآنجا به جبهه اعزام شویم ولی چهار بار تلاشمان بینتیجه ماند، به خاطر جثه کوچکمان مشخص بود که از نظر سنی امکان حضور در جبهه برای ما فراهم نیست ولی برای بار پنجم درحالیکه اصلاً ناامید نشده بودیم با محبت شهید روشنک و احمد گیاهی از مسؤولان وقت بسیج دانشآموزی و جعل کارت اعزام به جبهه توانستیم از مشهد به جبهه اعزام شویم.
فارس: در جبهه به چهکارهایی مشغول بودید؟
در مرحله اول با توجه به جثه کوچک اجازه حضور در گردانهای عملیاتی و رزمی را نداشتیم به همین دلیل سردار شهید نورعلی شوشتری در لشکر 5 نصر و تیپ 21 زرهی امام رضا (ع) من را بهعنوان زیرمجموعه و کمک دست خودش به کار گرفت. در روزهای اول یک موتور تریل 250 سیسی که قدش از من بزرگتر بود تحویل گرفتم، برای سوارشدن بر آن مجبور بودم بر روی تپهای بایستم، آن را روشن کنم و دنده بزنم و بعد از حرکت بر روی آن بپرم.
بعد از مدتی و با شروع عملیات والفجر مقدماتی برای اولین بار بدون اینکه آموزش جنگی دیده باشم و نحوه کار با اسلحه را بلد باشم در عملیات شرکت کردم، دقیق به یاد دارم که قدم بهاندازه تیربار گرینف بود ولی با آن جثه کوچک هرگز در این راه کم نیاوردم. در پستهای مختلفی فعالیت میکردم، در تیپ ویژه شهدا زیر نظر سردار شهید محمود کاوه و شهید قمی مسئول آتشبار پدافند هوایی بودم، به مدت 6 ماه مسئول کارگزینی بسیج تیپ 21 امام رضا (ع) بودم و پیک لشکر و گردان، تبلیغات و در ادامه بهعنوان فیلمبردار عملیات شرکت میکردم و در 37 عملیات در کنار دفاع از انقلاب، فیلمبرداری عملیاتها را نیز بر عهده داشتم.
فارس: با توجه به جثه کوچکتان چرا در دفاع مقدس شرکت کردید و در این راه حتی مدرک جعل کردید؟
به عشق دفاع از اسلام، امام خمینی (ره) فرمودند هرکسی به هر نحوی که میتواند به جبههها کمک کند، ما هم سعی کردیم با حضور خود کمک کنیم و برای همین به جنگ رفتیم.
برایم حجله زده بودند
فارس: اولین بار چه زمانی مجروح شدید؟
در مرحله اول بعد از حدود 8 ماه حضور در جبهه در 5 اسفند سال 62 در منطقه فکه در بیمارستان اراک به دلیل مجروحیت بستری شدم ولی چون عملیاتی دیگر در راه بود از همانجا مستقیماً به جبهه برگشتم و ادامه فعالیت دادم.
دریکی از این جانبازیها، شهادتم به خانواده و پدرم که در همان منطقه جنگی بود اعلام شد، ایشان برای وداع با من به معراج شهدا میآید ولی میگویند که جسد به شهرستان انتقال پیداکرده است ولی به علت در کما بودن به بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران منتقلشده بودم و در نیشابور برایم حجله زده بودند و عزاداری میکردند.
از سال 62 تا 66 بارها مجروح شدم ولی هیچگاه از جبهه خارج نشدم، دو مرحله در جزایر مجنون مجروح شدم که یکدفعه آن از ناحیه چشم شیمیایی شدم و ترکش به شکم و کمرم اصابت کرد و در دفعه دوم در همین منطقه از ناحیه ریه دچار شیمیایی شدم که تاولها و اثرات آن بهوضوح قابلرؤیت است. شنواییم با توجه به انفجارهایی که در نزدیکیام انجامشده بود دچار آسیب جدی شده است و در کردستان تیر به دستم اصابت کرد و از ماشین به بیرون پرت شدم، در مقطعی دیگر در کردستان بازهم تیر بهپای چپ و ترکش به کمرم اصابت کرد همه اینها را گفتم ولی باید همینجا تأکید کنم که فقط برای حفظ ارزشهای کشور به جبهه رفتم و هیچ منتی بر کسی ندارم و نخواهم داشت.
فارس: از آن دوستانی که با هم به جبهه اعزام شدید، اطلاعی دارید؟
بسیاری از آنها شهید شدند، شهیدان محمد عبیری، مرتضی بیدکی، امینیان مقدم، عباسعلی مقیم، هادی عشوره، کاظم قربانی، سید محمود حسینی، جعفری و … شهدایی بودند که هم قد من بودند و با هم اعزام شده بودیم ولی در همان سن و قد و قامت برای همیشه رستگار شدند.
بگذارید بازنشسته شوم
فارس: بعد از دفاع مقدس چه کردید؟
بعد از 60 ماه حضور در جبهه، در سال 70 و اتمام قطعی جنگ احساس کردم نیاز به انجام کار مهمتری دارم، حقیقتاً لباس سپاه را بسیار ارزشمند میدانستم و به نظر خودم ازن ظر جسمی و با توجه بهشدت جراحات بهتر دیدم در سپاه فعالیت نداشته باشم، در حالی که در دفتر نمایندگی ولیفقیه در سپاه نیشابور خدمت میکردم درخواست استعفا دادم که مورد قبول واقع نشد ولی با اصرار زیاد د رنهایت با انتقالیام به آموزش و پرورش موافقت شد و به کانون شهید باهنر نیشابور رفتم تا در آنجا کار فرهنگی خودم را آغاز کنم.
در طی این سالها با این وضعی که داشتم میتوانستم به یک مدرسه خلوت بروم ولی سعی کردم مفید باشم از همان سال تا به امروز در مدرسه شاهد به فرزندان شهدا و جانبازان خدمت کردم.
بعد از 35 سال امسال قرار است بازنشسته شوم، ولی مدیر آموزش و پرورش اجازه نمیدهد و بر حضور من اصرار دارد و من از همینجا میخواهم اجازه دهند که از دور نظارهگر اقدامات و فکر نیروهای جدید باشم.
فارس: چه شد جوان جانباز هشت سال دفاع مقدس خبرنگار شد؟
طی همین سالهایی که در نیشابور کار فرهنگی میکردم وزارت آموزش و پرورش با توجه به سابقه خبرنگاریام در جبهه مسئولیت خبرگزاری پانا در نیشابور را به من سپرد.
از آن زمان که 17 سال میگذرد به 4 هزار و 700 دانشآموز، آموزش خبرنگاری دادهام، عدهای علاقه داشتند و عدهای نه ولی خدا را شکر در حال حاضر 42 نفر از همان دانشآموزان خبرنگار و دبیر در خبرگزاریها و روزنامههای رسمی و معتبر در سطح کشور، استان و شهرستان هستند.
فارس: فعالیتتان فقط به حیطه خبرنگاری محدود میشد؟
قاعدتاً خیر، در کنار همه این مشکلات جسمی سعی کردم برای کشور و انقلابم مفید باشم، کمیته برنامههای خاص فرهنگی مخصوص خانواده شهدا و جانبازان را تشکیل دادم، طرح شاهد پژوهی را برای اولین بار در کشور پیشنهاد و اجرا کردم که نتیجه حال حاضر آن در استان خراسان رضوی فقط 37 مرکز شده است، به دلیل این طرح و اجرای آن از طرف مقام معظم رهبری مورد تشویق قرار گرفتم. با کمک دوستانم و مدیر آموزشوپرورش شهرستان نیشابور دکتر سید جواد قوامی نژاد، توانستیم 80 مدرسه و هزار و 115 کلاس درس را به نام شهدا نامگذاری کنیم.
در این سالها چهار سفر کربلا از مقام معظم رهبری و مدیرکل آموزشوپرورش خراسان رضوی هدیه گرفتهام، جزء هیئت امناء دو مسجد و دو انجمن خیریه هستم و توانستهایم با کمک خیرین برای بیش از 90 دختر یتیم و محروم شهرستان جهیزیه تهیه نماییم.
در حیطه فعالیت خبرنگاری نیز دو بار بهعنوان خبرنگار نمونه کشوری و یکبار بهعنوان خبرنگار نمونه استان معرفیشدهام.
کوتاهی مسؤولان ما را از پا در میآورد، تحریمها اثری ندارد
فارس: خیلیها از تحریمها و مشکلاتی که ایجاد کرده ابراز گله میکنند، شما که نیاز به داروهای خاصی دارید و حتماً از این تحریمها آسیبدیدهاید چه دیدگاهی نسبت به آن دارید؟
مشکلات ریوی و تاولی من را دچار مشکلات خاصی کرده است که هر دو ماه در بیمارستان ساسان بستری و مورد بررسی کامل قرار میگیرم. زندگیام بهصورت مستقیم به اکسیژن و دستگاه آن وابسته است و چندین نوع اسپری مخصوص استفاده میکنم که به خاطر تحریمها در کشور نیست و برای تهیه آن با مشکلات فراوانی روبرو هستیم و مجبورم از طریق دوستان خارج از کشور بهصورت خاص و ویژه تهیه کنم. وجود یک فرزند معلول و سه بیمار صعبالعلاج در یکمنزل سختیهای بسیاری را برایم فراهم کرده است ولی ما به خاطر یک اعتقاد به جبهه رفتیم و هستی خود را دادیم، منتی سر هیچکس نداریم و بدون اغراق میگویم بهعنوان یک بچه مسلمان باید برای همیشه در کنار رهبرم و برای ایران اسلامی جانفشانی کنم.
سعی کردم طی این مدت کار ارزشمندی انجام دهم و به ارزشهایی که داشتم برسم. اگر ما در زمان جنگ این دردها را تحمل کردیم و میکنیم حالا هم موقعیت کشور اینگونه ایجاب میکند که کنار تحریمها بازهم آسیب ببینیم، این هم برای ما شیرین است، این دردها باعث از پا افتادنمان نمیشود.
کوتاهی مسؤولان میتواند ما را از پا دربیاورد ولی تحریمها کوچکترین تأثیری ندارد. دشمن عزمش را جزم کرده که ما را تحتفشار تحریم قرار دهد، این تحریم شما را به نحوی و من را به نحوی دیگر آزار میدهد، ما میدانیم که دولت در حال حاضر توان کمک به ما را ندارد پس ما نیز از آنها انتظاری نداریم و بهصورت بسیجی سعی میکنیم مشکلاتمان را حل نماییم.
فارس: این کمک نخواستن از مسؤولان با توجه به اینکه حق شماست به چه دلیل اتفاق افتاده است؟
مسؤولان جانبازان را از یاد بردهاند و معتقدم که نیاز است به جانبازان با نگاه ویژه برخورد شود، جانبازان ولینعمتان این سرزمین هستند ما که میتوانیم کارهای روزمره خود را انجام دهیم لایق این کلمه ارزشمند نیستیم ولی کسانی که واقعاً تواناییهای خود را ازدستدادهاند و مشکلات شدیدی داشته و دارند باید یاری شوند.
ما همهچیز را برای رضای خدا تحمل میکنیم اما مسؤولان میتوانند با عملکردشان اقداماتی انجام دهند که خانواده جانبازان به زندگیامیدوارتر شوند و با اقدامات کوچک دیدهای منفی را مثبت کنند.
برخی مسئولین فقط در تشییعجنازه شهدا حضور پیدا میکنند و از نام شهید سوءاستفاده میکنند؛ چه خوب است از جانبازان که شهدای زنده هستند یادی کنیم تا این عزیزان احساس کنند اندکی از رنجی که آنها کشیدهاند توسط مسؤولان قدردانی شده است، اگر چنین حسی در بچههای جانباز ایجاد شود فشارهای روحی و روانی آنها کمتر میشود. این فراموشیها بد است.
بارها در ادارهها دیدهام که مسؤولان مصوبات مجلس برای تکریم جانبازان را رعایت نمیکنند و تکریم ایثارگران وجود ندارد، کم کم این جانبازان به سنی میرسند که طی 30 سال آینده همه پر میکشند و دیگر در شهر جانبازی پیدا نمیشود، وقتی همه جانبازان پر کشیدند آنوقت دیگر نمونههای زنده ایثار برای نشان دادن به بچههایمان وجود ندارد؛ آموزش و پرورش همانگونه که دهقان فداکار را به مردم معرفی کرد باید جانبازان و ایثارگریهای آنها را به کودکان بیاموزد، باید در جامعه اسطوره داشته باشیم و بهترین اسطورهها همین جانبازان و خانواده شهدا هستند. این جانبازان نشانههای حفظ ارزشها هستند، وقتی تمام شوند اگر معرفی نشده باشند ارزشها نیز به فراموشی سپرده میشود، جانبازان هدفشان رضایت خدا بوده و هست، برخی سعی میکنند هدف را پول و مقام معرفی کنند، همه پول دنیا جبران یک دقیقه از درد بچهها نیست، اگر مسوولی فکر میکند که حاضرم یک دقیقه از سوزشهای ریه خودم را با بالاترین مقام و مسؤولیت عوض کنم سخت در اشتباه است، ما بچههای جانباز حتی حاضر نیستیم یکلحظه از حال معنوی خود را که بهواسطه این دردها به دست میآوریم با دنیا عوض کنیم، همه امید ما این است که شهدا شفیع ما باشند و میدانیم که ما نباید رسالت خود را از یاد ببریم چون ما بدون رسالتمان معنا نداریم، ما باید این جبهه فرهنگی را در حد توان کمک کنیم و به جوانها بسپاریم، هر کاری که در توانمان هست را باید انجام دهیم که اگر نکنیم رسالتمان عبث مانده است.
فارس: دشمن برای همه برنامهریزی خاصی دارد، برای شما جانبازان این برنامهریزی چگونه است؟
باید در انقلاب قدمها پشت سر هم و باهدف حفظ انقلاب باشد، باید با حرف و عمل برای انقلاب کارکرد. دشمن چشم و گوشش را تیز کرده تا از ما جانبازان بشنود که خسته شدهایم ولی ما با تمام وجود اعلام میکنیم هیچوقت از ارزشهایمان عقب نمینشینیم و منتظر فرمان رهبر هستیم تا در هرکجای جهان که نیاز است هر کاری که از دستمان برمیآید را انجام دهیم، این فقط حرف من نیست، دوستان قطع نخاعی نیز بارها این را به من گفتهاند.
جانبازان از درد و رنج ابایی ندارند، شاید درد آنها را رنجور کند ولی مقاوم هستند و پای ارزشها و انقلاب هیچوقت کوتاه نخواهند آمد.
اگر مدافعین حرم نبودند ایران سوریهای دیگر بود
فارس: ما جانبازان و شهدای جدیدی در کشور به نام مدافعین حرم داریم، نظر شما درباره این جانفشانیها چست؟
هیچکس مدافعین حرم را نمیتواند بشناسد، اگر بهترین حرفها و بهترین فیلمها را بسازیم مجاهدتها و ارزشهای آنها را نمیتوانیم انتقال دهیم، اما یادگاران هشت سال دفاع مقدس میتوانند آنها را درک کنند، اگر طی هشت سال دفاع مقدس من با جثه کوچم از نیشابور و بسیاری با همین جثههای کوچک از تمام کشور نمیآمدند و از کشور دفاع نمیکردند مطمئن باشید که وضع ما از سوریه بدتر بود.
ما در هشت سال دفاع مقدس با ترفندهای دشمن آشنا شدیم، دشمن در خارج از کشور یک عملیات ایذایی انجام میدهد ولی هدف اصلیاش ایران است و میخواهد ایران را در شرایطی گیر بیندازد و در تله خودش نابود کند، اگر همین مدافعین حرم در سوریه نبودند و نمیرفتند مطمئنم که وضع ما از یمن، عراق، افغانستان و سوریه بدتر بود، چون هدف ایران است نه این کشورها.
هشت سال دفاع از کشور باعث شد آنها سوریه را هدف قرار دهند و ما نیز برای حفظ ارزشهای اسلام و مظلومین عالم هرکجا نیاز باشد حضور پیدا میکنیم. مقام شهدای مدافع حرم حتی از شهدای 8 سال دفاع مقدس بالاتر است، اینها در غربت و فقط برای حفظ ارزشهای اسلام شهید شدهاند، مردم هر چه در توان دارند باید به خانواده این شهدا احترام بگذارند، باید احترام بیشتری به خانواده شهدای مدافع حرم گذاشت، چون اعتقاد دارم این احترام یک زنجیره است و احترام به آنها احترام به اسلام است.
خبرنگاری عشق است و ایثار
فارس: بهعنوان یک جانباز خبرنگار، خبرنگاری را تعریف کنید؟
خبرنگاری یک عشق است، خبرنگاری پول ندارد ولی از نظر من خبرنگاری یعنی ایثارگری، خبرنگاران به شیوه دیگری ایثار میکنند، ما در جنگ برای انقلاب و اسلام جنگیدیم امروزه خبرنگاران نیز برای ارزشهای کشور و شهر خودشان تلاش میکنند، خبرنگاران فعال در نیشابور نیز با تلاشهای خود توانستهاند نام این شهر تاریخی را زنده نگهدارند، به نظر من 80 درصد از جاودانگی نام نیشابور بهواسطه خدمات مستقیم خبرنگاران است.
فارس: بهعنوان یک جانباز و با رسالتی که دارید، چه چیزهایی را به دانشآموزان خبرنگار خود یاد میدهید؟
در کلاس درس با دانشآموزانم که خبرنگاران آینده هستند دوست هستم و همیشه به آنها یادآوری کردهام که شما خود یک ارزش هستید و ارزشها را باید خودتان حفظ کنید. سعی کنید برای اسلام در مرحله اول و بعد برای شهر و خودتان مفید باشید و سعی نکنید مشکلات را بزرگ کنید، سعی کنید مشکلات را حل نمایید.
اغلب دانشآموزانم از مدارس خاص و با معدلهای خوب بودهاند و امروز نیز بسیاری حرفه و کار خبرنگاری را بهعنوان عشق نگاه میکنند و این باعث خوشحالی من است و خواهد بود. خبرنگاری کاری طاقتفرسا است، اگر عشق نباشد و فقط فکر مادیات باشیم ارزشی ندارد. بسیاری از همین دانشآموزان امروز دکتر و متخصص شدهاند ولی بازهم رسانه و فضای آن را فراموش نکردهاند و فعالیت رسانهای خود را ادامه میدهند، به نظرم دلیل این حضور آنها همین حفظ ارزشهاست که فراگرفتهاند.
فارس: این رسالت برای شما تا به کی ادامه دارد؟
رسالتی که در دفاع مقدس بهعنوان خبرنگار صداوسیما آغاز کردم و در آن راه به درجه پرافتخار و رفیع جانبازی نائل شدم مانند این درجه تمامی ندارد و آن را به هر نحو ادامه میدهم.
لیاقت شهادت ندارم؛ بگذارید گمنام بمانم
فارس: تابهحال به شهادت فکر کردهاید؟
خودم را لایق شهادت نمیدادنم و هرگز به آن فکر نمیکنم، آن لحظهای که از بیمارستان به خانه برگشتم و دیدم که حجله شهادت در خیابان برای من زدهاند حسرت خوردم که چرا بارها تا مرز شهادت رفتهام ولی شهید نشدهام، چرا اینهمه رنجکشیدهام ولی شهید نشدهام، نتیجه گرفتم که شهدای ما ارزشهایی بودند که ما نمیتوانیم آنها را درک کنیم، شهید اسمش ساده است ولی در حقیقت دنیایی ارزش است، بهترین چیز روی زمین شهادت است.
ما نمیتوانیم شهید را تعریف و توصیف کنیم و حتی نمیتوانیم آن را تصور کنیم. وصیت کردهام اگر روزی فوت کردم مرا در گوشهای بدون نام و نشان خاک کنند و بگذارند مانند دوستان گمنامم، گمنام بمانم، امیدم به شفاعت شهدا و خانواده شهدا است و از همه آنها عاجزانه التماس دعا دارم.
==============
گفتوگو از: سجاد سلیمی
==============
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت مربوط به تیم نجف آبادنیوز است.
طراحی سایت : نجف آبانیوز